تسليت - صفحه 389

۰.13059.مسكّن الفؤاد : لَمّا قُبِضَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أحدَقَ بِهِ أصحابُهُ فبَكَوا حَولَهُ ، وَ اجتَمَعوا ، فدَخَلَ رَجُلٌ أشهَبُ اللِّحيَةِ ، جَسيمٌ صَبيحٌ ، فتَخَطّى رِقابَهُم فبَكى ، ثُمّ التَفَتَ إلى أصحابِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فقالَ : إنَّ في اللّه ِ عَزاءً مِن كُلِّ مُصيبَةٍ ، و عِوَضا مِن كُلِّ فائتٍ ، و خَلَفا مِن كُلِّ هالِكٍ ، فإلَى اللّه ِ فأنِيبوا ، و إلَيهِ فارغَبوا ، و نَظَرَهُ إلَيكُم في البَلاءِ فَانظُروا ؛ فإنَّ المُصابَ مَن لَم يُؤجَرْ ، و انصَرَفَ .
فقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : تَعرِفونَ الرَّجُلَ ؟ فقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : نَعَم ، هذا أخو رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله الخِضرُ عليه السلام . ۱

۰.13060.الإمامُ الباقرُ عليه السلام : تَعزِيَةُ المُسلِمِ لِلمُسلِمِ بِقَريبِهِ الذِّمّيِّ استِرجاعٌ عِندَهُ ، و تَذكِرَةٌ بِالمَوتِ و ما بَعدَهُ ، و نَحوُ هذا الكَلامِ . ۲

۰.13061.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : جَبَرَ اللّه ُ وَهنَكُم ، و أحسَنَ عَزاكُم ، و رَحِمَ مُتَوَفّاكُم . ۳

۰.13059.مسكّن الفؤاد: وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله در گذشت، اصحاب بر گردش حلقه زدند و پيرامونش گريستند و همگى جمع شدند. مردى كه محاسنى جو گندمى داشت و تنومند و خوش سيما بود وارد شد و جمعيت را شكافت و جلو آمد و گريست. آن گاه رو به اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله كرد و گفت: خداى را در هر سوگى تسليتى است و براى هر از دست رفته اى عوض مى دهد و براى هر رفته اى جايگزينى قرار مى دهد. پس، به خداوند روى كنيد و به او بگراييد. و در هنگام بلا به شما مى نگرد [كه آيا بيتابى يا صبر مى كنيد]، پس مواظب باشيد؛ زيرا مصيبت ديده [واقعى] كسى است كه اجرى نصيبش نشود.
اصحاب از يكديگر پرسيدند: اين مرد را مى شناسيد؟ على عليه السلام فرمود: آرى؛ اين برادر رسول خدا صلى الله عليه و آله خضر عليه السلام است.

۰.13060.امام باقر عليه السلام : تسليت گفتن مسلمان به مسلمان در مرگ خويشاوند نا مسلمان ذمّيش، چنين باشد كه در حضور او استرجاع كند (انا للّه و انّا اليه راجعون بگويد) و مرگ و بعد از مرگ را يادآورى نمايد و سخنانى از اين قبيل.

۰.13061.امام صادق عليه السلام فرمود : خداوند اين ضايعه شما را جبران كند و به نيكى تسليتتان دهد و از دست رفته شما را رحمت كند.

1.مسكّن الفؤاد : ۱۰۹.

2.دعائم الإسلام : ۱/۲۲۴.

3.كتاب من لا يحضره الفقيه : ۱/۱۷۴/۵۰۶.

صفحه از 390