عيون الاخبار في مناقب الاخيار(منتخب) - صفحه 216

حديث نموده است . او در كتابش السياق لتاريخ نيشابور مى نويسد :
سيّد امام ، محمّد بن محمّد بن زيد . . . ، فاضل ديندار ، ثقه ، ميهمان نواز ، از توانگران روزگار و از بى نيازان نامبُردار بود .
خداوند ، همه گونه نعمتى را ، از هر وسيله اى و از آب و زمين ، در سمرقند ، نصيب او ساخته بود . از نقدينگى و تجارت و اندوخته نيز آن اندازه داشت كه بِدو مَثَل مى زدند . با اين همه ، احاديث بسيارى نوشت و كتاب هايى فراهم آورد كه من خود ، بعضى از آنها را از وى سماع نمودم و پدرم ۱ نيز برخى از آنها را از قلم وى نوشت .
به عنوان «فرستاده» [از سمرقند] به نيشابور وارد شد و در مدرسه «مشطى» ۲ اقامت گزيد . محدّثان نيشابور ، از وى حديث شنيدند و در هر دو جامع شهر ، ۳ مجلس املا [ى حديث] ، براى او برقرار شد و برخى مصنّفات وى بر او قرائت گرديد .
از ابيات معمّا و لُغَز ، فراوان از برداشت و براى كودكان و نوآموزان مى خواند .
به سمرقند بازگشت و در آن جا به سال 480 كشته شد .
ولادت او به سال 405 بود .
روزى در جواب ما كه از او اجازه نقل حديثْ خواسته بوديم ، اين ابيات را از سروده هاى خويش خواند :

أخِلاّيَ أجَزتُ لكُم سَماعيو ما صنّفتُ مِن كُتب الحديثِ۴
إذا ما شِئتُمُ فَارْووه عَنّيكَبيرُكُمُ و ذوالسنِ الحديث
أجَزتُ لكُلِّ ذي عقلٍ و دينٍيُريدُ العلمَ بالطلب الحثيث
على شرط الإجازة فاحفظوهعن التصحيف والغلط الخبيث
فإنّى عن وقوع السهو فيهبريءٌ مُعلنٌ كالمستغيثِ
عليكم بالأناة لكلّ خَطبٍفَقَلَّ وقوعُ سهوٍ من مُريث
وأوصيكم بتقوى اللّه كتماًتنالوا الفوزَ مِن ربٍّ مُغيث.۵
عبدالغافر ، همچنين در شرح احوال فرزند مصنّف (اطهر بن محمد) اشاره مى كند كه :
پدرش از فاضل ترينِ سادات بود و در نيشابور ، سرمايه اى از سپرده ها و اندوخته ها داشت . ۶
گزارشى ديگر از احوال شريف بغدادى ، به بيان ابو سعد سمعانى (م562ق) است ، بدين وصف :
او در خاندان على ، در روزگار خويش ، فاضل ترين بود ؛ شناخت كاملى از حديث داشت و به عقل سرشار و انديشه درست [ و فضل فراوان ] شناخته مى شد . از ابن شادان و محمّد بن عيسى هَمَدانى و . . . و اين طبقه ، حديث شنيد ؛ امّا شاگرد خاصّ ابوبكر [احمد بن على] خطيب [بغدادى] بود. نزد ابوبكر خطيب ، حديث آموخت و خطيب نيز (به گمانم در كتاب «البخلاء») ۷ از وى روايت مى كند .

1.امام ابو عبد اللّه اسماعيل بن عبدالغافر (م۵۲۵ ق) و پدرش ابوالحسن عبدالغافر بن محمد (م۵۰۴ق) ، هر دو از محدّثان به نام نيشابور بودند . ابو عبد اللّه ، داماد امام قشيرى و او نيز داماد ابو على دقّاق بود (المنتخب ، ص۱۴۹ و ۳۶۱ ؛ سير أعلام النبلاء ، ج۱۴ ، ص۵۱۰) .

2.احتمالاً همان مدرسه «مُشطبيّه» است كه اِسنوى (م۷۷۲ق) در طبقات الشافعية (ج۲ ، ص۵۴۴) ياد كرده است .

3.جامع حنفيان وجامع شافعيان (ر .ك : مكتب ها و فرقه هاى اسلامى ، ص۵۰) .

4.اين ابيات ، نوعى «اجازه عام حديثى» شمرده مى شوند (ر .ك : تدريب الراوى ، ج۲ ، ص۳۱) .

5.المنتخب، ص۵۸.

6.همان ، ص۱۶۶ (نقل آزاد) .

7.در چاپ موجود از كتاب البُخَلاء ، نام وى را نيافتم ؛ امّا چنان كه گفتيم ، خطيب در تاريخ بغداد ? (ج۱۱ ، ص۲۵۵) والتطفيل (ص۸۸ و ۱۰۱) از وى ، مطالبى نقل كرده و او را «يار خويش (صاحبنا)» خوانده است .

صفحه از 261