197
غَضَبُ اللّهِ لِغَضَبِ فاطِمَةَ عليها السلام
۱۱۶۴.رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إنّ اللّهَ لَيَغضَبُ لِغَضَبِ فاطمةَ ، و يَرضى لِرِضاها . ۱
۱۱۶۵.عنه صلى الله عليه و آلهـ لِفاطمةَ عليها السلام ـ: إنّ اللّهَ يَغضَبُ لِغَضَبِكِ ، و يَرضى لِرِضاكِ . ۲
198
في مُصيبَةِ فاطِمَةَ عليها السلام
۱۱۶۶.الإمامُ عليٌّ عليه السلامـ عِندَ دَفنِ فاطِمَةَ عليها السلام ـ: السَّلامُ عَلَيكَ يا رسولَ اللّهِ عَنّي وَ عَن اِبنَتِكَ النّازِلَةِ في جِوارِكَ وَ السَّريعَةِ اللَّحاقِ بِكَ. قَلَّ يا رسولُ اللّهِ عَن صَفيَّتِكَ صَبري، وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدي؛ إلاّ أنَّ لي في التَّأسّي بِعَظيمِ فُرقَتِكَ وَ فادِحِ مُصيبَتِكَ مَوضِعَ تَعَزٍّ ؛ فَلَقَد وَسَّدتُكَ في مَلحودَةِ قَبرِكَ، وَ فاضَت بَينَ نَحري وَ صَدري نَفسُكَ. فَإنّا للّهِ وَ إنّا إلَيهِ راجِعونَ. فَلَقَد استُرجِعَتِ الوَديعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهينَةُ. أمّا حُزني فَسَرمَدٌ، وَ أمّا لَيلي فَمُسَهَّدٌ إلى أن يَختارَ اللّهُ لي دارَكَ الَّتي أنتَ بِها مُقيمٌ. وَ سَتُنَبِّئُكَ ابنَتُكَ بِتَضافُرِ أُمَّتِكَ عَلى هَضمِها فَأحفِها السؤالَ وَ استَخبِرها الحالَ. هذا وَ لَم يَطُلِ العَهدُ وَ لَم يَخلُ مِنكَ الذِّكرُ. وَ السَّلامُ عَلَيكُما سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ.فَإن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ، وَ إن أُقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصّابِرينَ . ۳
197
خشم خدا با خشم فاطمه عليها السلام
۱۱۶۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند با خشم فاطمه، به خشم مى آيد و با خشنودى او خشنود مى شود.
۱۱۶۵.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ به فاطمه عليها السلام ـفرمود : خداوند با خشم تو به خشم مى آيد و با خشنودى تو خشنود مى شود.
198
در مصيبت حضرت فاطمه عليها السلام
۱۱۶۶.امام على عليه السلامـ هنگام خاكسپارى فاطمه عليها السلامـفرمود : سلام بر تو ـ اى رسول خدا ـ از من و دخترت ، كه در كنارت آرميده و زودتر[از ديگران] به تو رسيده . اى رسول خدا ! از جدايى دردانه دخترت صبرم لبريز گشته و تاب توان از كفم رفته است . اما ، يادآورى فراق جانگداز تو و مصيبت بزرگ از دست رفتن تو در اين هنگام ، مايه تسلاّى من است ؛ زيرا هرگز از ياد نمى برم آن لحظاتى را كه سرت به سينه من بود و در آغوش من جان دادى و من با دست خود سر تو را بر سنگ آرامگاهت نهادم . همه ما از آن خداييم و همگى به سوى او باز مى گرديم . اينك امانتى [كه به من سپرده بودى ]بازگردانيده شد و گروگان دريافت شد . امّا از اين پس ، اندوه من [از غم فراق شما ]هميشگى خواهد بود و شبهايم به بيدارى خواهد گذشت ، تا آن گاه كه خداوند سرايى را كه تو در آنى ، برايم برگزيند . بزودى دخترت تو را از ستمها و حق كشيهايى كه امّتت ، همداستان ، در حقّ او روا داشتند ، آگاه خواهد ساخت . همه وقايع را از او بپرس و اخبار اوضاع و احوال را از وى جويا شو . اين ستمها در حالى شد كه هنوز از رفتن تو مدتى نگذشته ، و يادت از ميان نرفته بود . بدرودتان باد ، بدرودى وداع گونه ، نه از سر نفرت و بيزارى. پس اگر از نزد شما بروم ، به سبب ملال و بى علاقگى نيست و چنانچه بمانم نه از آن روست كه به آنچه خداوند به شكيبايان وعده داده است ، بد گمانم .
1.بحار الأنوار: ۴۳/۱۹/۴.
2.كنز العمّال : ۳۷۷۲۵ .
3.نهج البلاغة: الخطبة ۲۰۲ .