دروغ - صفحه 74

كلام في أنّ الكذب لا يُفلح:

من المُجرَّب أنّ الكذب لا يدوم علَى اعتباره ، و أنّ الكاذب لا يلبث دون أن يأتي بما يكذّبه أو يَظهر ما يكشف القناع عن بُطلان ما أخبر به أو ادّعاه . و الوجه فيه أنّ الكون يجري على نظامٍ يرتبط به بعض أجزائه ببعضٍ بنِسَبٍ و إضافاتٍ غير متغيّرة و لا متبدّلة، فلكلّ حادثٍ من الحوادث الخارجيّة الواقعة لوازم و ملزوماتٌ متناسبةٌ لا ينفكّ بعضها من بعضٍ ، و لها جميعا فيما بينها أحكام و آثارٌ يتّصل بعضها ببعضٍ ، و لو اختلّ واحدٌ منها لاختلّ الجميع ، و سلامة الواحد تدلّ على سلامة السِّلسلة . و هذا قانونٌ كلّيّ غير قابل لورود الاستثناء عليه .
فلو انتقل مثلاً جسم من مكانٍ إلى مكانٍ آخر في زمانٍ كان من لوازمه أن يفارق المكان الأوّل و يبتعد منه و يغيب عنه و عن كلّ ما يلازمه و يتّصل به و يخلو عنه المكان الأوّل و يشغل به الثاني و أن يقطع ما بينهما من الفصل إلى غير ذلك من اللوازم ، و لو اختلّ واحد منها ـ كأن يكون في الزمان المفروض شاغلاً للمكان الأوّل ـ اختلّت جميع اللوازم المحتفّة به .
و ليس في وسع الإنسان و لا أيّ سببٍ مفروضٍ إذا سَترَ شيئا من الحقائق الكونيّة بنوعٍ من التّلبيس أن يستر جميع اللوازمات و الملزومات المرتبطة به ، أو أن يخرجها عن محالّها الواقعيّة ، أو يحرفها عن مجراها الكونيّة ، فإن ألقى سترا على واحدةٍ منها ظهرت الاُخرى و إلاّ فالثالثة ، و هكذا .
و من هنا كانت الدَّولةُ للحقّ و إن كانت للباطل جَولةٌ ، و كانت القيمة للصّدق و إن تعلّقت الرغبة أحيانا بالكذب ، قال تعالى : «إنَّ اللّه َ لا يَهدِي مَن هُوَ كاذِبٌ كَفّارٌ»۱ و قال : «إنّ اللّه َ لا يَهدِي مَن هُوَ مُسْرِفٌ كَذّابٌ» . ۲ و قال : «إنّ الَّذينَ يَفترُونَ علَى اللّه ِ الكَذِبَ لا يُفلِحُونَ»۳ و قال : «بَلْ كَذَّبُوا بالحَقِّ لَمّا جاءَهُمْ فَهُمْ في أمْرٍ مَريجٍ»۴ و ذلك أنهم لمّا عدّوا الحقّ كذبا بنَوا علَى الباطل و اعتمدوا عليه في حياتهم ، فوقعوا في نظامٍ مختلّ يناقض بعض أجزائه بعضا و يدفع طرفٌ منه طرفا . ۵

گفتارى درباره بى فرجامى بودن دروغ

اين مطلب به تجربه ثابت شده كه اعتبار دروغ، مدّت زيادى نمى پايد و ديرى نمى گذرد كه از شخص دروغگو رفتارى سر مى زند كه گفتار او را دروغ از آب درمى آورد يا از بطلان و نادرستىِ خبرى كه داده يا ادعايى كه كرده است پرده برمى دارد. علّتش هم اين است كه هستى بر پايه نظامى استوار است كه ميان اجزاى آن نسبتها و رابطه هاى تغيير ناپذيرى حاكم است؛ زيرا براى هر حادثه و رويداد خارجى و واقعى، لوازم و ملزوماتى متناسب است كه از يكديگر جدا ناشدنى و تفكيك ناپذيرند و ميان اين لوازم و ملزومات، احكام و آثارى مرتبط با يكديگر وجود دارد. به طورى كه اگر به يكى از آنها خللى وارد آيد، همه آنها مختل مى شوند و سالم و نا مختل بودن يكى از آنها دليل بر سالم و بى عيب بودن مجموعه است. اين يك قانون كلى و استثنا ناپذير مى باشد. مثلاً اگر جسمى در يك زمان خاصّ از جايى به جاى ديگر منتقل شود، يكى از لوازم اين جا به جايى اين است كه از مكان نخست و از هر چه مرتبط و متصل به آن مكان مى باشد، جدا و دور شود و مكان نخست از آن خالى گردد و مكان دوم را اشغال كند و همچنين فاصله ميان اين دو مكان را بپيمايد . . . و ديگر لوازم اين جا به جايى. حال اگر يكى از اين لوازم دچار خلل شود، مثلاً در همان زمان مفروض باز هم آن جسم، مكان اول را در اشغال داشته باشد، همه لوازم وابسته به آن جسم مختل مى شود.
نه انسان و نه هيچ سبب و عامل فرضى ديگرى، اگر چيزى از حقايق هستى را بپوشاند، با هيچ حيله و ترفندى نمى تواند كليه لوازم و ملزومات مربوط به آن حقيقت را نيز پوشيده نگه دارد يا آنها را از جايگاه واقعى شان بيرون برد يا از بستر هستيشان منحرف سازد. اگر بر يكى از اين لوازم و ملزومات پرده افكند، ديگرى آشكار مى شود و اگر آن را هم بپوشاند، سومى خود را نمايان مى سازد و به همين ترتيب.
از همين جاست كه حكومت و دولت از آنِ حق و حقيقت است، هر چند باطل و نادرستى چند صباحى جولان دهد و ارزش واقعى از آنِ راستى و صداقت است، هر چند گاه دروغ مورد رغبت قرار گيرد. خداوند متعال فرمود: «همانا خداوند كسى را كه دروغزن ناسپاس باشد، هدايت نمى كند» و فرمود: «همانا خداوند كسى را كه افراط كار دروغ پرداز باشد، هدايت نمى كند» و فرمود: «كسانى كه به خدا دروغ مى بندند، رستگار نمى شوند» و فرموده است: «پس وقتى كه حق به ايشان رسيد تكذيبش كردند، پس آنان در وضع آشفته اى هستند». علّتش اين است كه وقتى حق و حقيقت را دروغ شمردند، ناچار در زندگى خود باطل و نادرست را مبنا قرار داده و بر آن تكيه كردند و از اين رو در يك نظام مختل و از هم گسيخته كه اجزاى آن با هم ناسازگار است و هر بخشى از آن بخش ديگرش را دفع و ابطال مى كند، افتادند.

1.الزمر : ۳.

2.غافر : ۲۸.

3.النحل : ۱۱۶.

4.ق : ۵ .

5.الميزان في تفسير القرآن : ۱۱/۱۰۳ و ص ۱۰۴.

صفحه از 84