۵۸۱.صحيح البخارىـ به نقل از مسوّر بن مخرمه و مروان ، در نقل ماجراى صلح حديبيه ـ: سهيل بن عمرو آمد و [به پيامبر صلى الله عليه و آله ] گفت : بيا تا ميان خود و شما پيمانى بنويسيم .
پيامبر صلى الله عليه و آله كاتب را فرا خواند و فرمود : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .
سهيل گفت : به خدا سوگند كه من نمى دانم رحمان چيست . بلكه همچنان كه پيش تر مى نوشتى ، بنويس : «به نام تو ، اى خداوند!» .
مسلمانان گفتند : به خدا سوگند ، جز «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نمى نويسيم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بنويس : به نام تو ، اى خداوند!» .
۵۸۲.المراسيلـ به نقل از ابو مالك ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله [در مكتوباتش ]مى نوشت : «به نام تو ، اى خداوند!» ؛ اما چون اين آيه نازل شد : «اين ، [نامه اى ]از طرف سليمان است و آن ، چنين است : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان»» . از آن پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله همين (بسم اللّه الرحمن الرحيم) را مى نوشت .
۵۸۳.تحف العقولـ به نقل از داوود صرمى ـ: سَروَرم [امام هادى عليه السلام ] دستورهاى بسيارى به من داد كه انجام بدهم . سپس به من فرمود : «بگو كه چه مى گويى؟» .
ولى من عين آنچه را به من فرموده بود ، به ياد نداشتم . لذا دوات را برداشت و نوشت : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان . به خواست خدا ، به يادم خواهد ماند و كارها در دست خداست» .
من لبخندى زدم . ايشان فرمود : «چه شد؟» .
گفتم : خير است .
فرمود : «به من بگو» .
گفتم : فدايت شوم ! به ياد حديثى افتادم كه مردى از يارانمان ، از جدّ شما امام رضا عليه السلام برايم گفت و آن اين كه هر گاه دستور كارى را مى داد ، مى نوشت : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان . به خواست خدا ، يادم خواهد ماند» . لذا لبخند زدم .