9 / 5
ذكر تسبيح برخى جانوران
۹۷۷.المناقب ، ابن شهرآشوبـ به نقل از محمّد بن وهبان و فتّاك ـ: به جنگلى رفتيم . ناگاه به شيرى برخورديم كه در راه ، خوابيده بود و بچّه هايش پشت سرِ او بودند . سرِ اسبم را كج كردم كه برگردم . [امام على عليه السلام ] فرمود : «كجا؟ ... » . ناگهان ، شير از جا برخاست و به سوى ايشان آمد و شروع به جنبانيدنِ دُم خود كرد و گفت : سلام و رحمت و بركات خدا بر تو ، اى امير مؤمنان ، اى پسر عموى پيامبر خدا !
فرمود : «و بر تو سلام ، اى ابا حارث ! تسبيح تو چيست؟» .
شير گفت : مى گويم : پاكا آن كه جامه هيبت بر من پوشاند و ترس از مرا در دل بندگانش افكند !
۹۷۸.امام على عليه السلام :هر گاه دو سپاه ، روياروى شوند و سپاهيان با شمشيرهايشان به سوى يكديگر بيايند ، اسب ، سرش را بلند مى كند و مى گويد : پاكا پادشاه پاك ! الاغ ، با عَرعَر خويش مى گويد : خدايا ! باجگيران را لعنت كن . خروس ، با بانگ خويش در سحرگاهان مى گويد : خدا را ياد كنيد ، اى بى خبران ! قورباغه ، با قورْ قورِ خويش مى گويد : پاكا معبود در اعماق درياها ! دُرّاج ، با آواز خويش مى گويد : آن مهر گستر ، بر اورنگْ قرار گرفته است ؛ و چكاوك ، با جيكاجيك خويش مى گويد : خدايا ! دشمنان خاندان محمّد را لعنت فرما .
۹۷۹.الخرائج والجرائحـ به نقل از محمّد بن ابراهيم تَيْمى ، از امام حسين عليه السلام ـ: آن گاه كه كَركَسْ بانگ مى زند ، مى گويد : «اى پسر آدم! هر اندازه مى خواهى ، زندگى كن كه فرجامش مرگ است . و آن گاه كه بازْ بانگ مى زند ، مى گويد : اى داناىِ نهان ها و اى زُداينده گرفتارى ها ! و آن گاه كه طاووسْ بانگ مى زند ، مى گويد : سَرورا ! به خويشتن ، ستم كردم و به زيبايى خويش ، غرّه گشتم . پس مرا بيامرز ! و آن گاه كه دُرّاجْ بانگ مى زند ، مى گويد : آن مهرگستر ، بر اورنگ خويش قرار گرفته است . و آن گاه كه خروسْ بانگ مى دهد ، مى گويد : هر كه خدا را شناخت ، ياد او را فراموش نكرد . و آن گاه كه مرغ ، قُدقُد مى كند ، مى گويد : اى معبود حق ! تو حقّى و سخن تو حق است ، اى خدا ، اى حق ! و آن گاه كه قِرقى بانگ مى زند ، مى گويد : به خدا و روز واپسين ، ايمان دارم . و آن گاه كه زَغَن بانگ مى زند ، مى گويد : به خدا توكّل كن تا روزى داده شوى . و آن گاه كه عُقابْ بانگ مى زند ، مى گويد : هر كه از خدا فرمان بَرَد ، به رنج و بدبختى نمى افتد . و آن گاه كه شاهين بانگ مى زند ، مى گويد : پاكا خدا كه حقّ است ، حقّ است ! و آن گاه كه بوم بانگ مى زند ، مى گويد : دورى از مردم ، مايه آرامش است . و آن گاه كه كلاغ ، قارْ قار مى كند ، مى گويد : اى روزى ده ! روزىِ حلال بفرست .
و آن گاه كه دُرنا بانگ مى زند ، مى گويد : بار خدايا ! مرا از دشمنم نگه دار . و آن گاه كه لَك لَكْ بانگ مى زند ، مى گويد : هر كه از مردم كناره گيرد ، از آزار آنان بِرَهَد . و آن گاه كه مرغابى بانگ مى زند ، مى گويد : مرا ببخشاى ، اى خدا ، ببخشاى ! و آن گاه كه هُدهُد بانگ مى زند ، مى گويد : چه در رنج و بدبختى است آن كه خدا را نافرمانى كند ! و آن گاه كه قُمْرى بانگ مى زند ، مى گويد : اى داناى راز و نجوا ، اى خدا ! و آن گاه كه يا كريم بانگ مى زند ، مى گويد : تويى خدا و معبودى جز تو نيست ، اى خدا ! و آن گاه كه زاغ بانگ مى زند ، مى گويد : پاكا آن كه هيچ پوشيده اى بر او پوشيده نيست ! و آن گاه كه طوطى بانگ مى زند ، مى گويد : هر كه پروردگار خويش را ياد كند ، خداوند ، گناهش را مى آمرزد . و آن گاه كه گنجشك ، جيكْ جيك مى كند ، مى گويد : از خدا آمرزش مى خواهم از آنچه خدا را به خشم مى آورد ! و آن گاه كه بلبل مى خواند ، مى گويد : معبودى جز خدا نيست . بر حق است ، بر حق و آن گاه كه كبك ، بانگ مى دهد ، مى گويد : حق ، نزديك است ، نزديك ! و آن گاه كه بِلدرچين مى خواند ، مى گويد : اى پسر آدم ! چه قدر تو از مرگ ، غافلى ! و آن گاه كه چرخ شكارى بانگ مى زند ، مى گويد : معبودى جز خدا نيست . محمّد و خاندان او برگزيدگانِ خدايند . و آن گاه كه فاخته بانگ مى زند ، مى گويد : اى يگانه ، اى يكتا ، اى تَك ، اى بى نياز ! و آن گاه كه سبزِه قبا آواز مى دهد ، مى گويد : سَروَرم ! مرا از آتش ، آزاد گردان . و آن گاه كه چكاوك ، آواز مى دهد ، مى گويد : سَروَرم ! توبه هر گنهكار مؤمنى را بيامرز ! و آن گاه كه قُمْرى آواز مى دهد ، مى گويد : اگر گناهم را نيامرزى ، بدبخت مى شوم . و آن گاه كه بوتيمار مى خوانَد ، مى گويد : هيچ توانى نيست ، مگر به مدد خداى بلند مرتبه و بزرگ . و آن گاه كه شترمرغ ، بانگ مى دهد ، مى گويد : معبودى جز خدا نيست . و آن گاه كه پرستو مى خوانَد ، سوره حمد را مى خوانَد و مى گويد : اى پذيرنده توبه توبه كاران ، اى خدا ! ستايش ، تو راست ! و آن گاه كه زرّافه بانگ سر مى دهد ، مى گويد : معبودى جز خداى يگانه نيست . و آن گاه كه برّه آواز مى دهد ، مى گويد : بهترين پند دهنده ، مرگ است . و آن گاه كه بزغاله آواز مى دهد ، مى گويد : هر چه مرگ زودتر به سراغم بيايد ، گناهانم كمتر خواهد بود . و آن گاه كه شير نعره مى زند ، مى گويد : فرمان خدا ، مهم است ، مهم . و آن گاه كه گاو نر ، بانگ سر مى دهد ، مى گويد : آرام باش ، آرام ، اى پسر آدم ، كه تو در پيشگاه كسى هستى كه مى بيند و خود ، ديده نمى شود و او همان خداست ! و آن گاه كه فيل بانگ مى زند ، مى گويد : هيچ قدرت و چاره اى جلو مرگ را نمى تواند بگيرد . و آن گاه كه يوز پلنگ بانگ مى زند ، مى گويد : اى عزيز ، اى جبّار ، اى متكبّر ، اى خدا ! و آن گاه كه شتر بانگ مى زند ، مى گويد : پاكا خوار كننده گردن فرازان ، پاكا او ! و آن گاه كه اسب ، شيهه مى كشد ، مى گويد : پاكا پروردگار ما ، پاكا او ! و آن گاه كه گرگ ، زوزه مى كشد ، مى گويد : آنچه را كه خدا نگه دارد ، هرگز تباه نمى شود . و آن گاه كه شغال بانگ مى زند ، مى گويد : واى و واى بر گنهكارى كه به گناه خويش ، ادامه دهد ! و آن گاه كه سگ بانگ مى زند ، مى گويد : براى خوارى آدمى همين بس كه گناه كند ! و آن گاه كه خرگوش ، بانگ مى زند ، مى گويد : مرا هلاك مگردان ، اى خدا ! ستايش تو راست ! و آن گاه كه روباه بانگ مى زند ، مى گويد : دنيا ، سراى فريب است . و آن گاه كه آهو بانگ مى زند ، مى گويد : مرا از آزار بِرَهان ! و آن گاه كه كَرگَدن بانگ مى زند ، مى گويد : كمكم كن ؛ وگرنه ، نابود مى شوم ، سَروَرا ! و آن گاه كه گوزن بانگ مى زند ، مى گويد : خدا مرا بس است و نيكوْ پشتيبانى است ! او ، مرا بس است ! و آن گاه كه پلنگ بانگ مى زند ، مى گويد : پاكا آن كه به قدرت ، توانمند است ، پاكا او ! و آن گاه كه مار تسبيح مى گويد ، مى گويد : چه بدبخت است آن كه نافرمانى ات كند ، اى مهرگستر ! و آن گاه كه عقربْ تسبيح مى گويد ، مى گويد : بدى ، چيز وحشتناكى است .
سپس فرمود : «هر چيزى كه خداوند آفريده است ، ذكر تسبيحى دارد كه با آن ، پروردگارش را سپاس و ستايش مى گويد . آن گاه ، اين آيه را تلاوت كرد : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و سپاس مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» .