۹۸۷.امام باقر عليه السلام :هر گاه يكى از شما ريگى از مسجد بيرون بُرد ، آن را به جايش يا به مسجدى ديگر باز گردانَد ؛ زيرا آن ريگ ، [خدا را] تسبيح مى گويد .
۹۸۸.تاريخ بغدادـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر خدا ، نزد من آمد و فرمود : «اى عايشه ! اين دو بُرد را بشوى» .
من گفتم : پدر و مادرم به فدايت ، اى پيامبر خدا ! ديروز ، آنها را شسته ام!
فرمود : «مگر نمى دانى كه لباس ، تسبيح مى گويد و هر گاه كثيف شود ، تسبيحش قطع مى گردد ؟» .
۹۸۹.الخرائج والجرائحـ به نقل از عبد اللّه ـ: ما با پيامبر صلى الله عليه و آله غذا مى خورديم و از غذا ، صداى تسبيح مى شنيديم .
۹۹۰.المناقب ، ابن شهرآشوبـ به نقل از ابن عبّاس ـ: شاهان حَضرَموت ، خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند : ما از كجا بدانيم كه تو فرستاده خدا هستى؟
مشتى ريگ برداشت و فرمود : «اينها گواهى مى دهند كه من ، فرستاده خدا هستم» .
پس ريگ ها در دست ايشان ، تسبيح گفتند و گواهى دادند كه او فرستاده خداست .
۹۹۱.المناقب ، ابن شهرآشوبـ به نقل از علقمه و ابن مسعود ـ: ما با پيامبر صلى الله عليه و آله مى نشستيم و پيامبر خدا ، غذا تناول مى كرد و ما از آن غذا ، صداى تسبيح مى شنيديم . مِكرَز عامرى ، نزد ايشان آمد و نشانه اى [بر صدق دعوى نبوّت] خواست . پيامبر صلى الله عليه و آله نُه عدد ريگ را صدا زد و آنها در دست ايشان ، تسبيح گفتند .