155
نهج الذكر (ع-ف) ج2

است ، منتها گفتارى بودن آن ، چنان كه پيش تر اشاره شد ، مستلزم اين نيست كه حتماً با الفاظ قراردادى و اصوات شنيدنى باشد . در آخر جلد دوم اين كتاب ، سخنى در باره «كلام» گذشت كه در اين جا سودمند است.
پس ، اين فرموده خداوند متعال كه : «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَـوَ تُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ ؛ آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست ، او را تسبيح مى گويند» ، تسبيح حقيقى را براى آنها اثبات مى كند ؛ يعنى اين كه آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست ، با وجود خود و با ارتباطشان با ديگر موجودات هستى سخن مى گويند و بيان مى دارند كه پروردگارشان از آنچه مشركان به او نسبت مى دهند ، يعنى داشتن شريك و جهات نقص ، منزّه است.
و اين سخن او كه : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ؛ هيچ چيزى نيست مگر آن كه او را با ستايش ، تسبيح مى گويد» تسبيحگويى را به هر موجودى تعميم مى دهد . جمله قبلى هم با برشمردن آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر موجودى كه در آنهاست ، همين معنا را بيان كرد ؛ امّا در اين آيه ستايش خداوند را بر تسبيح اضافه فرمود . پس مى فهماند كه هر موجودى ، همچنان كه خداوند متعال را تسبيح مى گويد ، او را ستايش هم مى كند و او را بر صفات و افعال زيبايش ثنا مى گويد.
همان طور كه در هر يك از اين موجودات ، چيزى از نياز و نقص وجود دارد كه به خود او باز مى گردد و چيزى از صنع زيباى خداوند و نعمت او در آنها وجود دارد كه منشأ آن ، خداست و از جانب او عطا شده است و همان گونه كه ظاهر ساختن اين موجودات در عرصه وجود ، خود ، به معناى اظهار نيازمندى و نقص آنها و نيز پرده برداشتن از منزّه بودن پروردگارشان از نياز و نقص است ـ كه اين ، همان تسبيح است ـ ، ظاهر ساختن اين موجودات نيز اظهار فعل زيباى خداوندگار آنهاست كه خود ، حكايت از اوصاف زيباى او دارد و اين ، همان حمد موجودات است ؛ زيرا حمد ، چيزى نيست ، جز ستايش براى فعل زيباى اختيارى . بنا بر اين، موجودات ، خداوند را هم تسبيح مى گويند و هم


نهج الذكر (ع-ف) ج2
154

كه نزد آن موجودات است ، پى ببرد . [در اين باره كه علم در همه موجودات عالم ، سارى و جارى است] خداوند متعال ، به نقل از اعضاى انسان مى فرمايد : «قَالُواْ أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى أَنطَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ۱؛ گفتند ما را همان خدايى گويا كرد كه هر چيزى را گويا كرده است» و مى فرمايد : «فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَآ أَتَيْنَا طَـالـءِعِينَ۲؛ پس به آسمان ها و زمين فرمود : دلخواه يا ناخواه بياييد . آن دو گفتند : به دلخواه آمديم» . آياتى كه اين معنا را مى رسانند ، بسيارند .
و چون چنين است ، هيچ آفريده اى در عالم هستى نيست ، مگر آن كه وجود خود را به نوعى ، ادراك مى كند و مى خواهد با وجود خود ، خويشتنِ نيازمند و ناقص خود را كه در بى نيازى و كمال پروردگارش قرار دارد ، اظهار نمايد . بنا بر اين، او خداوندگار خود را تسبيح مى گويد و او را از داشتن شريك و از هر گونه نقص و كاستى كه به وى نسبت داده مى شود ، منزّه و مبرّا مى دارد.
بدين سان ، روشن مى شود كه بر حمل تسبيح [آسمان ها و زمين] در آيه مورد بحث بر دلالت مجازى ، دليلى وجود ندارد ؛ زيرا مجاز ، در صورتى جايز است كه حمل بر حقيقت ، ناممكن باشد.
نظير اين سخن ، سخن بعضى ديگر است كه گفته اند: تسبيح بعضى از اين موجودات ، همچون فرشتگان و انسان هاى مؤمن ، تسبيح زبانى و حقيقى است و تسبيح بعضى ديگر از آنها تسبيح به زبان حال و مجازى است ، مانند موجودات بى جان كه با وجود خود ، بر هستى خداوند ، دلالت دارند . لفظ تسبيح در اين آيه بر سبيل عموم مجاز به كار رفته است . ضعيف بودن اين سخن ، پيش تر روشن شد .
حقيقت ، آن است كه تسبيح همه موجودات ، تسبيحى حقيقى و گفتارى

1.فصّلت : آيه ۲۱ .

2.فصّلت : آيه ۱۱ .

  • نام منبع :
    نهج الذكر (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1387
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 75959
صفحه از 544
پرینت  ارسال به