157
نهج الذكر (ع-ف) ج2

نمى تابد ، مانند اين آيه شريف : «وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ۱؛ و كوه ها و پرندگان را همراه با داوود به نيايش وا داشتيم» و اين سخن او كه : «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ۲؛ ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم كه شامگاهان و بامدادان ، خدا را نيايش مى كردند» و نزديك به اين آيه است اين سخن خداوند كه : «يَـجِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ وَ الطَّيْرَ۳
؛ اى كوه ها! با او [در تسبيح خدا ]همصدا شويد و اى پرندگان! [شما نيز همنوا شويد]»
. معنا ندارد كه اينها را حمل بر تسبيح آنها به زبان حال كرد.
و سخن خدا كه : «إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ؛ همانا او بردبار و آمرزگار است» ، يعنى : خداوند ، مهلت مى دهد و در كيفر دادن ، شتاب نمى ورزد و كسى را كه به درگاه او توبه كند و باز گردد ، مى آمرزد . اين دو صفت بر منزّه بودن خداوند متعال از هر گونه نقصى دلالت دارند ؛ زيرا لازمه بردبارى ، اين است كه بيم از دست دادن چيزى را نداشته باشد و لازمه آمرزش ، اين است كه از آمرزيدن و افاضه رحمت ، متضرّر نشود . پس ، پادشاهى و خداوندگارى او ، هيچ نقص و زوالى نمى پذيرد . بعضى در توجيه اين كه آيه شريف به اين دو صفت ختم شده است ، گفته اند كه : اشاره است به اين كه انسان در ناتوانى اش از فهم اين تسبيحى كه همه موجودات و حتّى خودش (با تمام اركان وجودش) با رساترين بيان ، دائماً به آن مشغول اند ، خطاكار است و سزاوار است كه به سبب اين خطاكارى ، مؤاخذه شود ؛ ليكن خداوند سبحان به واسطه بردبارى و آمرزگار بودنش ، در مجازات كردن او شتاب نمى كند و اگر بخواهد ، عفو مى كند.
اين توجيه ، البتّه توجيه خوبى است و لازمه اش اين است كه انسان ، توانايى آن

1.انبياء : آيه ۷۹ .

2.ص : آيه ۱۸ .

3.سبأ : آيه ۱۰ .


نهج الذكر (ع-ف) ج2
156

حمد مى كنند . اين است معناى اين سخن خداوند كه : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ؛ هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و حمد مى گويد» ... .
و اين خود ، بهترين گواه است بر اين كه مراد از تسبيح در آيه ، صِرف دلالت كردن موجودات به نفى شريك و جهات نقص از خداوند متعال نيست ؛ زيرا اين خطاب كه : «وَ لَـكِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ؛ ليكن شما تسبيح آنها را نمى فهميد» ، يا خطاب به مشركان است و يا به همه مردم ، اعم از مؤمن و مشرك ، در حالى كه مشركان هم ، به هر حال ، دلالت اشيا بر سازنده شان را مى فهمند ، در صورتى كه اين آيه مى گويد نمى فهمند و فهميدن را از آنها نفى مى كند.
نبايد به اين سخن بعضى ها گوش داد كه مى گويند : خطاب به مشركان است ؛ چون به خاطر تدبّر نكردن آنها در آيات و كمتر بهره مند شدنشان از آنها فهمشان به منزله عدم فرض شده است .
همچنين نبايد به اين ادّعا اعتنا كرد كه مى گويد : چون مشركان برخى از مقصودهاى تسبيح را نمى فهميدند ، از باب غلبه ، به منزله كسانى تلقّى شده اند كه تمام آن را نمى فهمند. به اين ادّعا نبايد توجّه كرد ؛ زيرا وجود فهم را عدمْ فرض كردن يا بعض را همه قرار دادن ، با مقام احتجاج سازگار نيست ، در حالى كه خداوند سبحان در آيه قبلى ، مشركان را مخاطب قرار داده كه به حجّتش در باره تنزيه توجّه كنند و انگهى ، كلام خداوند متعال ، اين نوع مسامحه از باب تغليب و مانند آن را بر نمى تابد ... .
پس ، حقيقت آن است كه تسبيحى كه آيه شريف ، آن را براى هر موجودى ثابت مى داند ، تسبيح به معناى حقيقى آن است . در كلام خداوند متعال به تكرار ، اين معنا براى آسمان ها و زمين و هر موجودى كه در آسمان ها و زمين است ، اثبات شده است و در اين ميان ، مواردى وجود دارد كه جز تسبيح حقيقى را بر

  • نام منبع :
    نهج الذكر (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1387
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 67811
صفحه از 544
پرینت  ارسال به