165
نهج الذكر (ع-ف) ج2

۱۰۲۰.امام صادق عليه السلام :تسبيح هاى كبود رنگ ، ۱ در دستان شيعيان ما ، همچون نخ هاى كبود رنگ در كيسه هاى بنى اسرائيل است . خداوند عز و جل به موسى عليه السلام وحى فرمود كه : «بنى اسرائيل را بفرما تا در چهار جانب كيسه هايشان نخ هاى كبودى قرار دهند كه با آنها ، خداى آسمان را ياد كنند» .

۱۰۲۱.الحاوىـ به نقل از جابر ـ: زنى از فاطمه دختر حسين عليه السلام برايش گفت كه او (فاطمه) با رشته نخى گِره دار ، تسبيح مى گفت .

۱۰۲۲.البداية والنهاية :از ابو صفيّه ، غلام پيامبر ، نقل شده است كه براى ايشان ، سفره چرمينى نهاده مى شد و زنبيلى كه در آن مقدارى ريگ بود ، مى آوردند و تا نيم روز با آن ريگ ها تسبيح مى گفت . سپس آن را بر مى داشتند ، و چون نمازِ اوّل را مى خوانْد ، باز مشغول تسبيح گفتن مى شد تا عصر مى شد .

۱۰۲۳.الزهد ، ابن حنبلـ به نقل از قاسم بن عبد الرحمان ـ: ابو درداء ، مقدارى هسته خرماى عَجوَه ۲ ... در كيسه اى داشت و چون نماز صبح را مى خوانْد ، روى تشك خود ، چمباتمه مى زد و كيسه را بر مى داشت و ريگ ها را يكى يكى بيرون مى آورد و با آنها تسبيح مى گفت و تمام كه مى شدند ، يكى يكى ، آنها را داخل كيسه مى انداخت و تسبيح مى گفت .

۱۰۲۴.الدعوات :روايت شده است كه چون امام زين العابدين عليه السلام را نزد يزيد لعين بردند ، بر آن شد تا ايشان را گردن زند . از اين رو ، ايشان را در برابر خود ، ايستاده نگه داشت و شروع به سخن گفتن با ايشان كرد و قصدش آن بود كه امام عليه السلام را وادار به گفتن سخنى كند تا به بهانه آن ، كُشتن وى را واجب شمارد . امام زين العابدين عليه السلام به مقتضاى سخنان يزيد ، پاسخ او را مى داد و در همان حال ، تسبيح كوچكى در دست داشت و آن را با انگشتانش مى چرخانْد . يزيد ـ كه بر او باد آنچه سزاوار آن است ـ ، به ايشان گفت : من با تو سخن مى گويم و تو در حالى كه تسبيح مى چرخانى ، پاسخم را مى دهى ؟ چگونه اين رواست؟!
فرمود : «پدرم برايم نقل كرد كه جدّم ـ كه درود خدا بر او و خاندانش باد ـ چون نماز صبح را مى خوانْد و آن را به پايان مى بُرد ، سخن نمى گفت و تسبيحى به دست مى گرفت و مى گفت : بار خدايا ! من ، صبح كردم ، در حالى كه تو را تسبيح و ستايش مى گويم و تو را به يگانگى و بزرگى ، مى ستايم و تو را تمجيد مى گويم ، به تعداد آنچه از اين تسبيحم مى چرخانم .
آن گاه ، تسبيح به دست مى گرفت و آن را مى چرخانْد و بدون آن كه ذكرِ تسبيح بگويد ، هر صحبتى كه مى خواست ، مى كرد و فرمود كه اين براى او [ثواب و ذكر ]حساب مى شود و مايه امان اوست تا آن كه به بستر خواب برود ، و چون به بستر مى رفت ، همانند آن تسبيح [بالا] را مى گفت و سپس تسبيحش را زير سرش مى گذاشت و اين برايش از اين وقت تا آن وقت به حساب مى آمد . من هم با اقتدا به جدّم اين كار را مى كنم .
يزيد ـ كه دمادم بر او لعنت باد ـ ، گفت : نشد با يكى از شما سخن بگويم و او پاسخى كه با آن خود را بِرَهاند ، به من ندهد! و از [ريختن خون] ايشان ، گذشت و به او پاداش داد و امر كرد تا آزادش كنند .

1.علّامه مجلسى مى گويد : ظاهرا مراد ، كبود بودن مُهره هاى تسبيح است . احتمال هم دارد كه مراد ، كبود بودن نخ آن باشد ، چنان كه بعضى چنين گفته اند .

2.عَجوَه : گونه اى از خرماى مدينه است كه از خرماى صيحانى ، درشت تر است و رنگش به سياهى مى زند . درخت اين نوع خرما ، از كِشته هاى پيامبر صلى الله عليه و آله است .


نهج الذكر (ع-ف) ج2
164

۱۰۲۰.عنه عليه السلام :السُّبَحُ الزُّرقُ ۱ في أيدي شيعَتِنا مِثلُ الخُيوطِ الزُّرقِ في أكسِيَةِ بَني إسرائيلَ ، إنَّ اللّهَ عز و جل أوحى إلى موسى عليه السلام أن مُر بَني إسرائيلَ أن يَجعَلوا في أربَعَةِ جَوانِبِ أكسِيَتِهِمُ الخُيوطَ الزُّرقَ ، ويَذكُرونَ بِها إلهَ السَّماءِ . ۲

۱۰۲۱.الحاوي :عَن جابِرٍ ، عَنِ امرَأَةٍ حَدَّثَتهُ عَن فاطِمَةَ بِنتِ الحُسَينِ عليه السلام أنَّها كانَت تُسَبِّحُ بِخَيطٍ مَعقودٍ فيها . ۳

۱۰۲۲.البداية والنهاية :عَن أبي صَفِيَّةَ مَولَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ كانَ يوضَعُ لَهُ نَطعٌ ۴ ويُجاءُ بِزَبيلٍ فيهِ حَصىً فَيُسَبِّحُ بِهِ إلى نِصفِ النَّهارِ ثُمَّ يُرفَعُ ، فَإِذا صَلَّى الاُولى سَبَّحَ حَتّى يُمسِيَ . ۵

۱۰۲۳.الزهد لابن حنبل عن القاسم بن عبد الرحمن :كانَ لِأَبِي الدَّرداءِ نَوىً مِن نَوَى العَجوَةِ ۶ . . . في كيسٍ ، وكانَ إذا صَلَّى الغَداةَ أقعى عَلى فِراشِهِ ، فَأَخَذَ الكيسَ فَأَخرَجَهُنَّ واحِدَةً واحِدَةً يُسَبِّحُ بِهِنَّ ، فَإِذا نَفِدنَ أعادَهُنَّ واحِدَةً واحِدَةً كُلُّ ذلِكَ يُسَبِّحُ بِهِنَّ . ۷

۱۰۲۴.الدعوات :رُوِيَ أنَّهُ لَمّا حُمِلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إلى يَزيدَ عَلَيهِ اللَّعنَةُ هَمَّ بِضَربِ عُنُقِهِ ، فَوَقَّفَهُ بَينَ يَدَيهِ وهُوَ يُكَلِّمُهُ لِيَستَنطِقَهُ بِكَلِمَةٍ يوجِبُ بِها قَتلَهُ ، وعَلِيٌّ عليه السلام يُجيبُهُ حَسَبَ ما يُكَلِّمُهُ ، وفي يَدِهِ سُبحَةٌ صَغيرَةٌ يُديرُها بِأَصابِعِهِ وهُوَ يَتَكَلَّمُ ، فَقالَ لَهُ يَزيدُ ـ عَلَيهِ ما يَستَحِقُّهُ ـ : أنَا اُكَلِّمُكَ وأنتَ تُجيبُني وتُديرُ أصابِعَكَ بِسُبحَةٍ في يَدِكَ ، فَكَيفَ يَجوزُ ذلِكَ؟!
فَقالَ عليه السلام : حَدَّثَني أبي عَن جَدّي صلى الله عليه و آله أنَّهُ كانَ إذا صَلَّى الغَداةَ وَانفَتَلَ ۸ لا يَتَكَلَّمُ حَتّى يَأخُذَ سُبحَةً بَينَ يَدَيهِ ، فَيَقولُ : «اللّهُمَّ إنّي أصبَحتُ اُسَبِّحُكَ ، وأُحَمِّدُكَ ، واُهَلِّلُكَ ، واُكَبِّرُكَ ، واُمَجِّدُكَ بِعَدَدِ ما اُديرُ بِهِ سُبحَتي» ويَأخُذُ السُّبحَةَ في يَدِهِ ويُديرُها وهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما يُريدُ مِن غَيرِ أن يَتَكَلَّمَ بِالتَّسبيحِ ، وذَكَرَ أنَّ ذلِكَ مُحتَسَبٌ لَهُ وهُوَ حِرزٌ إلى أن يَأوِيَ إلى فِراشِهِ ، فَإِذا أوى إلى فِراشِهِ قالَ مِثلَ ذلِكَ القَولِ ، ووَضَعَ سُبحَتَهُ تَحتَ رَأسِهِ ، فَهِيَ مَحسوبَةٌ لَهُ مِنَ الوَقتِ إلَى الوَقتِ ، فَفَعَلتُ هذَا اقتِداءً بِجَدِّي صلى الله عليه و آله .
فَقالَ لَهُ يَزيدُ عَلَيهِ اللَّعنَةُ مَرَّةً بَعدَ اُخرى : لَستُ اُكَلِّمُ أحَدا مِنكُم إلّا ويُجيبُني بِما يَفوزُ بِهِ! وعَفا عَنهُ ووَصَلَهُ وأمَرَ بِإِطلاقِهِ . ۹

1.قال العلّامة المجلسي رحمه الله : الظاهر كون حبّات السبح زرقا ، ويحتمل أن يكون المراد كون خيطها كذلك كما قيل (بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۱۳۴) .

2.المزار الكبير : ص ۳۶۸ ح ۱۷ ، المزار للمفيد : ص ۱۵۲ ح ۶ وفيه «التسبيح» بدل «السبح» ، بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۱۳۴ ح ۶۸ .

3.الحاوي للسيوطي : ج ۲ ص ۱۴۰ نقلاً عن الطبقات الكبرى .

4.النّطْع ـ بالكسر وبالفتح وبالتحريك ـ : بساط من الأديم [ أي الجِلْد] (القاموس المحيط : ج ۳ ص ۸۹ «نطع») .

5.البداية والنهاية : ج ۵ ص ۳۲۲ ، الحاوي للسيوطي : ج ۲ ص ۱۴۰ .

6.العَجْوة : نَوعٌ من تمر المدينة؛ أكبر من الصَّيحاني ، يضرب إلى السواد ، من غَرْس النبيّ صلى الله عليه و آله (النهاية : ج ۳ ص ۱۸۸ «عجا») .

7.الزهد لابن حنبل : ص ۱۷۵ .

8.انْفَتَل فلانٌ عن صلاتِه : أي انصَرَف (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۵۱۴ «فتل») .

9.الدعوات : ص ۶۱ ح ۱۵۲ ، بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۱۳۶ ح ۷۸ .

  • نام منبع :
    نهج الذكر (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1387
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 67011
صفحه از 544
پرینت  ارسال به