۱۳۶۹.امام حسن عليه السلامـ درسخنانى نزد معاويه ـ: ستايش ، خداى را كه پيشينيانِ شما را به وسيله ما هدايت كرد ، و به واسطه ما ، خون هاى شما را [از ريخته شدن] حفظ كرد .
۱۳۷۰.امام حسن عليه السلامـ در خطبه اى كه بعد از قرارداد صلح ايراد فرمود ـ:ستايش ، خدايى را كه در فرمان روايى اش يگانه است و در پروردگارى اش تك و يكتاست . فرمان روايى را به هر كه خواهد ، دهد و آن را از هر كه خواهد ، ستاند . ستايش ، خدايى را كه به واسطه ما [اهل بيت] ، مؤمن شما را گرامى داشت و پيشينيانتان را از شرك بيرون آورد و خونِ آخرين كسانِ شما را حفظ كرد.
۱۳۷۱.امام حسن عليه السلامـ در خطبه اى نزد پادشاه روم ـ: ستايش ، خدايى را كه مرا يهودى و نصرانى و مجوس و يا پرستنده مهر و ماه و يا بت و گاو قرار نداد ؛ بلكه يكتاپرستى مسلمان قرارم داد و در زمره مشركانم ننهاد ؛ خجسته خدايى كه پروردگارِ اورنگ بزرگ است . ستايش ، خدايى را كه پروردگار جهانيان است.
۱۳۷۲.امام حسن عليه السلامـ در خطبه پس از وفات پدرش عليه السلام ـ: ستايش ، خدايى را كه در همان آغازش يگانه بود و در همان ازل ، به الوهيت نازان و به بزرگى و اقتدارش بالان . همه آنچه را آفريد ، بدون داشتن نمونه اى پيشين آفريد . پروردگار مهربان ما ، از سرِ مهر پروردگارى اش و با دانش بسيارش [موجودات را] پديد آورد ، و با توانايى استوارش همه مخلوقات را خلق كرد . پادشاهى اش هرگز زوال نگيرد و عمرش به سر نيايد . بالاتر از هر چيزى است و به هر چيزى نزديك است . پس بر آفريدگان خويش آشكار است ؛ بى آن كه ديده شود ، و در تماشاگهِ برين است.
به واسطه نور خود ، در حجاب است و در بلندْ مرتبگى ، در اوج است . از آفريدگانش در پرده است و به سوى ايشان [رسول] فرستاد تا گواه بر آنان باشد و در ميانشان پيامبران را بر انگيخت كه ايشان را نويد و بيم دهند تا هر كه نابود شد ، به حجّت نابود شود و هر كه زنده مانْد ، به حجّت زنده مانَد ، و براى اين كه بندگان آنچه را در باره پروردگارشان نمى دانند ، بفهمند و او را به پروردگارى اش ـ كه پيش تر مُنكِرش بودند ـ بشناسند.
ستايش ، خدايى را كه خلافت را زيبنده ما خاندان قرار داد . به سوگْ نشينىِ خود را در مرگ بهترينِ پدران ، پيامبر خدا ، و سوگوارىِ خويش را در از دست دادن امير مؤمنان ، در راه خدا به شمار مى آوريم.