377
نهج الذكر (ع-ف) ج2

۱۳۷۳.التوحيدـ به نقل از محمّد بن احمد بن يحيى ، از يكى از يارانمان كه سند خود را نگفته ـ: مردى نزد امام حسن عليه السلام آمد و گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! پروردگارت را آن گونه برايم وصف كن كه گويى او را مى بينم!
امام حسن عليه السلام مدّتى دراز ، سرش را پايين انداخت و سپس سربلند كرد و گفت : «ستايش ، خدايى را كه آغاز شناخته شده اى ندارد و انجامش را پايانى نباشد . نه قبلى برايش ادراك مى شود ، و نه بعدى تعيين مى گردد ، و نه عمرى كه گفته شود تا كى هست؟ و نه جسمى كه داراى اجزا باشد ، و نه صفات گوناگون كه در نتيجه ، متناهى باشد . پس نه خردها و گمانه هاى خرد و نه انديشه ها و خطورات انديشه و نه مغزها و ادراكات آنها ، چگونگىِ او را در نيابند تا بگويند : از كى بوده ، از چه پديده آمده ، در چه آشكار است ، در درون چه نهان است ، و چرا چنين و چنان نكرد. ۱ مخلوقات را آفريد و در اين آفريدن ، آغازگر و ابداع كننده بود . آنچه را ابداع كرد ، از هيچ آغازيد و آنچه را از هيچ آغازيد ، ابداع كرد [و بدون الگو و نمونه قبلى آفريد] . هر چه را اراده كرد ، انجام داد و هر چه را بر آفرينش افزود،به محض اراده پديد آورد. اين است خداوند، پروردگار جهانيان».

۱۳۷۴.امام حسن عليه السلام :ستايش ، خداى را كه با عزّت است و قدرتمند ، يگانه است و چيره ، بزرگ است و والا . «[نزد او ]يكسان است كسى از شما كه سخن به راز گويد و كسى كه آشكارش كند ، و كسى كه به شب نهان باشد يا در روز ، روان» . او را بر خوش نواختنش و پياپى بودنِ نعمت هايش و بر هر سخنى و آسايشى كه دوست داريم و نا خوش مى داريم ، مى ستايم. و گواهى مى دهم به اين كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست ، و به اين كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست . با پيامبر نمودنِ او ، بر ما منّت نهاد و پيام رسانىِ خود را به او اختصاص داد . وحى خويش را بر او فرو فرستاد و او را بر همه آفريدگانش برگزيد . او را هنگامى به سوى انس و جن فرستاد ، كه بت ها پرستش مى شدند و شيطان اطاعت مى شد و خداى مهربان انكار مى شد . پس درود خدا ، بر او و خاندانش باد و برترين پاداشى را كه به پيامبران داده است ، عطايش كناد!

1.يعنى : اگر خردها به وصف و چگونگى او مى رسيدند ، آن گاه ، خداوند نيز همانند ديگر ممكنات بود و در نتيجه ، درست بود كه اگر كارى را ترك كرده باشد ، براى تشويق به انجام دادن كار و يا سرزنش به جهت ترك كارى ، گفته شود : چرا ترك كرد؟


نهج الذكر (ع-ف) ج2
376

۱۳۷۳.التوحيد عن محمّد بن أحمد بن يحيى عن بعض أصحابنا رفعه ، قال :جاءَ رَجُلٌ إلَى الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام فَقالَ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ صِف لي رَبَّكَ حَتّى كَأَنّي أنظُرُ إلَيهِ ! فَأَطرَقَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام مَلِيّا ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ :
الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَكُن لَهُ أوَّلٌ مَعلومٌ ، ولا آخِرٌ مُتَناهٍ ، ولا قَبلٌ مُدرَكٌ ، ولا بَعدٌ مَحدودٌ ، ولا أمَدٌ بِحَتّى ، ولا شَخصٌ فَيَتَجَزَّأَ ، ولَا اختِلافُ صِفَةٍ فَيَتَناهى ، فَلا تُدرِكُ العُقولُ وأوهامُها ولَا الفِكَرُ وخَطَراتُها ولَا الأَلبابُ وأذهانُها صِفَتَهُ فَتَقولَ : مَتى ، ولا بُدِئَ مِمّا ، ولا ظاهِرٌ عَلى ما ، ولا باطِنٌ فيما ، ولا تارِكٌ فَهَلّا ۱ ، خَلَقَ الخَلقَ فَكانَ بَديئا بَديعا ، اِبتَدَأَ مَا ابتَدَعَ وَابتَدَعَ مَا ابتَدَأَ ، وفَعَلَ ما أرادَ وأرادَ مَا استَزادَ ، ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّ العالَمينَ . ۲

۱۳۷۴.الإمام الحسن عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ العَزيزِ الجَبّارِ ، الواحِدِ القَهّارِ ، الكَبيرِ المُتَعالِ «سَوَاءٌ مِّنكُم مَّنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَن جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفِ ¨بِالَّيْلِ وَ سَارِبٌ بِالنَّهَارِ»۳ ، أحمَدُهُ عَلى حُسنِ البَلاءِ ، وتَظاهُرِ النَّعماءِ ، وعَلى ما أحبَبنا وكَرِهنا مِن شِدَّةٍ ورَخاءٍ .
وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، اِمتَنَّ عَلَينا بِنُبُوَّتِهِ ، وَاختَصَّهُ بِرِسالَتِهِ ، وأنزَلَ عَلَيهِ وَحيَهُ ، وَاصطَفاهُ عَلى جَميعِ خَلقِهِ ، وأرسَلَهُ إلَى الإِنسِ وَالجِنِّ ، حينَ عُبِدَتِ الأَوثانُ واُطيعَ الشَّيطانُ وجُحِدَ الرَّحمنُ ، فَصَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ وجَزاهُ أفضَلَ ما جَزَى المُرسَلينَ . ۴

1.أي لو كانت العقول تبلغ صفته لكان كسائر الممكنات ؛ فكان يصحّ أن يقال ... لشيءٍ تركَ : هلّا فعلَ! تحضيضا وتحريضا على الفعل ، أو توبيخا على تركه (بحار الأنوار : ج ۴ ص ۲۸۹ و ۲۹۰) .

2.التوحيد : ص ۴۵ ح ۵ ، بحار الأنوار : ج ۴ ص ۲۸۹ ح ۲۰ .

3.الرعد : ۱۰ .

4.شرح نهج البلاغة : ج ۱۴ ص ۱۲ عن تميم بن حذيم الناجي ؛ بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۸۸ ح ۵۸ .

  • نام منبع :
    نهج الذكر (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1387
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 76772
صفحه از 544
پرینت  ارسال به