۱۳۷۳.التوحيدـ به نقل از محمّد بن احمد بن يحيى ، از يكى از يارانمان كه سند خود را نگفته ـ: مردى نزد امام حسن عليه السلام آمد و گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! پروردگارت را آن گونه برايم وصف كن كه گويى او را مى بينم!
امام حسن عليه السلام مدّتى دراز ، سرش را پايين انداخت و سپس سربلند كرد و گفت : «ستايش ، خدايى را كه آغاز شناخته شده اى ندارد و انجامش را پايانى نباشد . نه قبلى برايش ادراك مى شود ، و نه بعدى تعيين مى گردد ، و نه عمرى كه گفته شود تا كى هست؟ و نه جسمى كه داراى اجزا باشد ، و نه صفات گوناگون كه در نتيجه ، متناهى باشد . پس نه خردها و گمانه هاى خرد و نه انديشه ها و خطورات انديشه و نه مغزها و ادراكات آنها ، چگونگىِ او را در نيابند تا بگويند : از كى بوده ، از چه پديده آمده ، در چه آشكار است ، در درون چه نهان است ، و چرا چنين و چنان نكرد. ۱ مخلوقات را آفريد و در اين آفريدن ، آغازگر و ابداع كننده بود . آنچه را ابداع كرد ، از هيچ آغازيد و آنچه را از هيچ آغازيد ، ابداع كرد [و بدون الگو و نمونه قبلى آفريد] . هر چه را اراده كرد ، انجام داد و هر چه را بر آفرينش افزود،به محض اراده پديد آورد. اين است خداوند، پروردگار جهانيان».
۱۳۷۴.امام حسن عليه السلام :ستايش ، خداى را كه با عزّت است و قدرتمند ، يگانه است و چيره ، بزرگ است و والا . «[نزد او ]يكسان است كسى از شما كه سخن به راز گويد و كسى كه آشكارش كند ، و كسى كه به شب نهان باشد يا در روز ، روان» . او را بر خوش نواختنش و پياپى بودنِ نعمت هايش و بر هر سخنى و آسايشى كه دوست داريم و نا خوش مى داريم ، مى ستايم. و گواهى مى دهم به اين كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست ، و به اين كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست . با پيامبر نمودنِ او ، بر ما منّت نهاد و پيام رسانىِ خود را به او اختصاص داد . وحى خويش را بر او فرو فرستاد و او را بر همه آفريدگانش برگزيد . او را هنگامى به سوى انس و جن فرستاد ، كه بت ها پرستش مى شدند و شيطان اطاعت مى شد و خداى مهربان انكار مى شد . پس درود خدا ، بر او و خاندانش باد و برترين پاداشى را كه به پيامبران داده است ، عطايش كناد!