165
نهج الذكر (ع-ف) ج3

فصل هفتم: تشويق به گفتن : (ان شاء اللّه «اگر خدا بخواهد»)

7 / 1

گفتن «اگر خدا بخواهد» در گفتار

قرآن

«و زنهار! در مورد چيزى مگوى كه : «من ، آن را فردا انجام خواهم داد» ، مگر با «اگر خدا بخواهد» . و چون فراموش كردى ، پروردگارت را ياد كن و بگو : «اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديك تر از اين به صواب است ، هدايت كند»» .

حديث

۱۷۸۶.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نشانه كامل بودن ايمان بنده ، آن است كه در هر سخنى بگويد : «اگر خدا خواهد (إن شاء اللّه )» .

۱۷۸۷.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ايمان هيچ بنده اى كامل نيست ، مگر آن كه در هر سخنش يا گفتارش ، جمله «اگر خدا خواهد» را بگويد .

۱۷۸۸.الدرّ المنثورـ به نقل از ابن عبّاس ـ: قريش ، يك گروه پنج نفره ، از جمله عقبة بن ابى معيط و نضر بن حارث را به مدينه فرستادند تا از يهود ، در باره پيامبر خدا بپرسند . آنان ، اوصاف و خصوصيات پيامبر صلى الله عليه و آله را برايشان ، بازگو كردند . يهوديان به آن گروه گفتند : خصوصيت و اوصاف و معبوث شدن او در تورات ، آمده است . اگر به راستى او چنان است كه شما برايمان وصف كرديد . پس او پيامبر و فرستاده الهى است و بر حقّ است . پس ، از او پيروى كنيد ؛ امّا در باره سه موضوع از او سؤال كنيد . اگر پيامبر باشد ، در باره دو موضوع آن به شما خبر مى دهد و از سومى خبر نمى دهد ؛ زيرا ما از مسيلمه كذّاب ، در باره اين سه موضوع پرسيدم و او از آنها چيزى نمى دانست .
فرستادگان ، با اين پاسخ يهود ، نزد قريش باز گشتند و نزد پيامبر خدا آمدند و گفتند : اى محمّد! ما را از ذوالقرنين ـ كه به مشرق و مغرب رسيده بود ـ و از روح و از اصحاب كهف ، خبر ده .
حضرت فرمود : «فردا از اينها به شما خبر مى دهم» و نگفت : اگر خدا خواهد!
به سبب ترك همين جمله «اگر خدا خواهد» ، جبرئيل عليه السلام پانزده روز پيامبر صلى الله عليه و آله را منتظر گذاشت و بر او فرود نيامد . اين امر ، پيامبر خدا را اندوهگين ساخت . پس از پانزده روز ، جبرئيل عليه السلام پاسخ پرسش هاى آنها را براى ايشان آورد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «ديركردى ، جبرئيل!».
جبرئيل گفت : چون «اگر خدا خواهد» نگفتى . چرا نگفتى : «اگر خدا خواهد!» . [سپس] گفت : «و زنهار! در مورد چيزى مگوى كه : «من ، آن را فردا انجام خواهم داد» ، مگر با «اگر خدا بخواهد»» . سپس داستان ذوالقرنين و روح و اصحاب كهف را به او گزارش داد .
آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله ، در پىِ قريش فرستاد . قريش آمدند و ايشان ، داستان ذوالقرنين را به آنان ، خبر داد و فرمود : «روح ، از امرِ پروردگار من است» ؛ يعنى از علمِ پروردگار من است و من ، از آن آگاهى ندارم» .
قريش ، چون ديدند پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله با اين سخن يهود كه گفته بودند او شما را از پرسش سوم خبر نمى دهد ، سازگار درآمد ، «گفتند : دو جادو با هم ساخته اند» (مقصودشان تورات و قرآن بود) «و گفتند : ما همه را منكريم» . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله داستان اصحاب كهف را هم برايشان گفت .


نهج الذكر (ع-ف) ج3
164

الفَصلُ السّابِعُ : الحثّ على الاستثناء بمشيّة اللّه

7 / 1

الاِستِثناءُ فِي الكَلامِ

الكتاب

«وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّى لِأَقْرَبَ مِنْ هَـذَا رَشَدًا» . ۱

الحديث

۱۷۸۶.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن إتمامِ إيمانِ العَبدِ أن يَستَثنِيَ ۲ في كُلِّ حَديثٍ . ۳

۱۷۸۷.عنه صلى الله عليه و آله :لا يَتِمُّ إيمانُ عَبدٍ حَتّى يَستَثنِيَ في كُلِّ حَديثِهِ أو كَلامِهِ . ۴

۱۷۸۸.الدرّ المنثور عن ابن عبّاس :إنَّ قُرَيشا بَعَثوا خَمسَةَ رَهطٍ ـ مِنهُم عُقبَةُ بنُ أبي مُعَيطٍ وَالنَّضرُ بنُ الحارِثِ ـ إلَى المَدينَةِ ، يَسأَلونُ اليَهودَ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ووَصَفوا لَهُم صِفَتَهُ ، فَقالوا لَهُم : نَجِدُ نَعتَهُ وصِفَتَهُ ومَبعَثَهُ فِي التَّوراةِ ، فَإِن كانَ كَما وَصَفتُم لَنا فَهُوَ نَبِيٌّ مُرسَلٌ وأمرُهُ حَقٌّ فَاتَّبِعوهُ ، ولكِن سَلوهُ عَن ثَلاثِ خِصالٍ ، فَإِنَّهُ يُخبِرُكُم بِخَصلَتَينِ ولا يُخبِرُكُم بِالثّالِثَةِ إن كانَ نَبِيّا ، فَإِنّا قَد سَأَلنا مُسَيلَمَةَ الكَذّابَ عَن هؤُلاءِ الثَّلاثِ فَلَم يَدرِ ما هِيَ .
فَرَجَعَتِ الرُّسُلُ إلى قُرَيشٍ بِهذَا الخَبَرِ مِنَ اليَهودِ ، فَأَتَوا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالوا : يا مُحَمَّدُ ، أخبِرنا عَن ذِي القَرنَينِ الَّذي كانَ بَلَغَ المَشرِقَ وَالمَغرِبَ ، وأخبِرنا عَنِ الرُّوحِ ، وأخبِرنا عَن أصحابِ الكَهفِ .
فَقالَ : اُخبِرُكُم بِذلِكَ غَدا . ولَم يَقُل : إن شاءَ اللّهُ .
فَأَبطَأَ عَلَيهِ جِبريلُ عليه السلام خَمسَةَ عَشَرَ يَوما فَلَم يَأتِهِ لِتَركِ الاِستِثناءِ ، فَشَقَّ ذلِكَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ أتاهُ جَبرَئيلُ عليه السلام بِما سَأَلوهُ ، فَقالَ : يا جِبريلُ ، أبطَأتَ عَلَيَّ ! فَقالَ : بِتَركِكَ الاِستِثناءَ ، ألا تَقولُ : إن شاءَ اللّهُ ، قالَ : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ» ثُمَّ أخبَرَهُ بِخَبَرِ ذِي القَرنَينِ وخَبَرِ الرّوحِ وأصحابِ الكَهفِ .
ثُمَّ أرسَلَ إلى قُرَيشٍ فَأَتَوهُ فَأَخبَرَهُم عَن حَديثِ ذِي القَرنَينِ ، وقالَ لَهُم : الرّوحُ مِن أمرِ رَبّي ، يَقُولُ : مِن عِلمِ رَبّي لا عِلمَ لي بِهِ . فَلَمّا وافَقَ قَولَ اليَهودِ أَنَّهُ لا يُخبِرُكُم بِالثّالِثِ «قَالُواْ سِحْرَانِ تَظَـهَرَا» تَعاوَنا ـ يَعنونَ التَّوراةَ وَالفُرقانَ ـ «وَ قَالُواْ إِنَّا بِكُلٍّ كَـفِرُونَ»۵ . وحَدَّثَهُم بِحَديثِ أصحابِ الكَهفِ . ۶

1.الكهف : ۲۳ و ۲۴ .

2.أي يعقب كلّ حديث يمكن تعليقه بقوله : إن شاء اللّه (فيض القدير : ج ۲ ص ۶۸۱) .

3.المعجم الأوسط : ج ۷ ص ۳۷۱ ح ۷۷۵۶ عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج ۳ ص ۵۵ ح ۵۴۶۸ .

4.الفردوس : ج ۵ ص ۱۵۷ ح ۷۸۰۶ عن أبي هريرة .

5.القصص : ۴۸ .

6.الدرّ المنثور : ج ۵ ص ۳۵۷ نقلاً عن أبي نعيم في الدلائل .

  • نام منبع :
    نهج الذكر (ع-ف) ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1387
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 121164
صفحه از 599
پرینت  ارسال به