۱۹۴۱.سنن ابن ماجةـ به نقل از عثمان بن ابى العاص ـ: خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدم و چنان دردى داشتم كه تقريبا مرا از كار انداخته بود . پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود : دست راستت را روى آن [موضع درد] بگذار و هفت مرتبه بگو : «به نام خدا ، به عزّت و قدرت خدا پناه مى برم از شرّ آنچه احساس مى كنم و از آن حذر دارم» .
من اين را گفتم و خداوند شفايم داد .
۱۹۴۲.تاريخ بغدادـ به نقل از عثمان بن عفّان ـ: به مرضى دچار شدم و پيامبر خدا به عيادتم مى آمد . روزى مرا تعويذ كرد و فرمود : «به نام خداى مهر گستر مهربان! تو را از شرّ آنچه احساس مى كنى ، در پناه يكتاى بى نياز در مى آورم كه نه زاده است و نه زاده كسى است و نه كسى همانند اوست» . پس بهبود يافتم و خداوند شفايم بخشيد .
پس از شفا يافتن ، به من فرمود : «اى عثمان! با اين [دعا] خود را تعويذ كن كه به چيزى مانند آن ، تعويذ نكرده ايد» .
۱۹۴۳.المعجم الاوسطـ به نقل از عثمان ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله هيأتى را مأمور رفتن به يمن كرد و يكى از آنها را كه از همه كوچك تر بود ، سالارشان قرار داد . چند روزى گذشت و آن هيأت ره سپار نشدند . پيامبر صلى الله عليه و آله مردى از آنان را ديد و فرمود : «فلانى! چه شده است ، چرا نرفتيد؟».
گفت : اى پيامبر خدا! سالارمان دچار پا درد گشته است .
پيامبر صلى الله عليه و آله نزد او رفت و هفت مرتبه اين كلمات را خواند و بر او دميد : «به نام خدا و به يارى خدا ، به عزّت و قدرت خدا پناه مى برم از شرّ آنچه در پاى اوست» . پس آن مرد بهبود يافت .
۱۹۴۴.سنن ابن ماجةـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله با اين جملات ، خود را تعويذ مى كرد : «آسيب را برطرف فرما ـ اى پروردگار مردم! ـ و شفا ده كه شفا دهنده تويى و هيچ شفايى جز شفاى تو نيست ؛ شفايى كه هيچ مرضى را بر جاى نمى گذارد» .
زمانى كه حال پيامبر صلى الله عليه و آله در بيمارى منتهى به مرگش وخيم شد ، من دست او را گرفتم و بر آن دست مى كشيدم و اين كلمات را مى گفتم . ايشان دستش را از دست من كشيد و فرمود : «بار خدايا! مرا بيامرز و به جمع بَرين (پيامبران) ملحقم فرما» .
عايشه گفت : اين ، آخرين سخنى بود كه از ايشان شنيدم .