۱۶۷۰.تاريخ دمشقـ به نقل از حارث ـ: مردى نزد على بن ابى طالب عليه السلام آمد و گفت : اى امير مؤمنان! مرا از قَدَر ، آگاه فرما .
فرمود : « ... اى پرسنده! آيا نه اين است كه تو از پروردگارت عافيت مى طلبى؟».
گفت : چرا .
فرمود : «عافيت از چه چيز ، از او مى طلبى؟ آيا از بلايى كه غير او ، تو را به آن گرفتار كرده است؟».
مرد گفت : از بلايى كه او خود ، مرا بدان گرفتار كرده است .
فرمود : «اى پرسنده! مى گويى : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى چه كسى؟».
گفت : مگر به يارى خداوند بلندمرتبه و باعظمت .
فرمود : «مى دانى تفسير آن چيست؟».
گفت : اى امير مؤمنان! از آنچه خدايت به تو آموخته است ، به من مى آموزى ؟
فرمود : «تفسيرش اين است كه : [بنده،] جز با يارى خدا ، نه بر طاعت خداوندْ قادر است و نه بر [تركِ ]معصيتى تواناست» .
۱۶۷۱.التوحيدـ به نقل از جابر جُعْفى ـ: از امام باقر عليه السلام در باره معناى «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» پرسيدم . فرمود : «معنايش اين است كه ما از معصيت خدا ، باز نتوانيم ايستاد ، مگر به يارى خود خداوند ، و بر انجام دادن طاعت خدا ، توانايى نداريم ، جز با توفيق دهى خود خداوند عز و جل» .
۱۶۷۲.المحاسنـ به نقل از حسين بن علوان كلبى ـ: از امام صادق عليه السلام در باره تفسير «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، پرسيدم . فرمود : «يعنى ميان ما و معاصى حايل نمى گردد ، مگر خداوند ، و ما را بر انجام دادن طاعت و وظايف ، نيرومند نمى گرداند ، مگر خداوند» .