299
نهج الذكر (ع-ف) ج4

۲۹۱۸.امام صادق عليه السلامـ در دعاى روز عرفه ـ: ... بر محمّد و خاندان او درود فرست و آن گناهان مرا كه با چشمانم مرتكب آنها شده ام ، بيامرز. بر محمّد و خاندان او درود فرست و آن گناهان را كه زبانم مرتكب آنها شده است ، بيامرز! بر محمّد و خاندان او درود فرست و آن گناهان مرا كه با دستانم مرتكب آنها شده ام ، بيامرز، و گناهانى را كه پوستم آنها را لمس كرده است ، بر من بيامرز!
بار خدايا! آن گناهان مرا كه آنها را [هيمه وار] بر پشت خود بار كرده ام ، بيامرز.
بار خدايا! آن گناهان مرا كه دستانم پيش فرستاده اند ، بر من بيامرز.
بار خدايا! آن گناهان مرا كه نوشته تو ، آنها را آمار كرده است ، بر من بيامرز.
بار خدايا! آن گناهان مرا كه تو از مردمان پوشاندى و من آنها را از تو نپوشاندم ، بر من بيامرز.
بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و گناهان مرا، از اوّل تا به آخر ، و كوچك و بزرگ ، و ريز و درشت، چه آنهايى را كه مى دانم و چه آنهايى را كه نمى دانم، بر من بيامرز.
سَروَر من! گناهان من ، بزرگ و سترگ اند ؛ ليكن در كنار گذشت و بخشايش تو خُردند . پس مرا ببخش كه گناهان ، مرا در بند كشيده اند و عيب هايم ، برملا گشته اند و خطاهايم ، مرا غرق در خود ساخته اند و نفسم ، مرا تسليم تو كرده است ، پس از آن كه پناهى و نجاتى از [خشم و عذاب] تو ، جز به خود تو نيافتم.
سَروَر من! من ، مستوجب آنم كه هدف كيفر تو و مستحقّ خشم تو باشم. معبود من! ترس از پرداختن به نافرمانى تو ، خِرد مرا دگرگون ساخته است و سرگشته ، به ستون عفو تو چنگ زده ام . پس ـ اى سَروَر و اى معبود من ـ با اين اعترافم ، از من درگذر. اينك من ، در پيشگاه تو ، بنده اى خوار و خاكسار و زبون و ناچيز و بى اختيارم. اگر بر من رحم آورى [تازگى ندارد ؛ زيرا] از ديرباز ، عفو تو شامل حال من بوده است و جامه عافيتت را بر من پوشانده اى، و اگر عذابم كنى، من ، سزاوار آنم و اين عذاب ـ اى پروردگار من ـ از جانب تو ، عين عدالت است... .
بارخدايا! از تو آمرزش مى خواهم از هر گناهى كه بدنم، به لطف عافيت بخشى تو، بر آن توانا شد، يا توانم، به بركت نعمت تو، به آن رسيد، يا دستانم، در سايه روزى سرشار تو، به آن دراز شد، يا آن گاه كه از آن ترسيدم به بردبارى تو تكيه كردم [و مرتكب آن گناه شدم]، يا به نيروى تو (دگرگون سازى تو) اعتماد كردم، يا به عفو كريمانه تو تكيه نمودم .
بار خدايا! از تو آمرزش مى خواهم از هر گناهى كه در آن به امانت خود ، خيانت كردم، يا با انجام دادن آن ، بر خويشتن ستم نمودم يا آن را بر پشت خود جمع كردم، يا در آن ، لذّت خود را مقدّم داشتم، يا هوس خويش را ترجيح دادم، يا در آن براى غير خود كوشيدم، يا با آن ، كسى را كه پيرو من بود ، به گم راهى كشاندم، يا با چاره گرى ام ، بر آن چيره آمدم، يا در آن ، با تو از درِ حيله گرى درآمدم ـ اى آقاى من ـ در حالى كه تو ، مرا بر كردارم مجبور نساختى؛ زيرا نافرمانىِ مرا ناخوش مى داشتى، امّا پيش تر ، تو از كرده من آگاه بودى و با اين حال ، در باره من ، بردبارى ورزيدى، و مرا ـ اى پروردگار من ـ به اجبار ، در آن [گناه] درنياوردى، و به زور ، بر آن وادارم نكردى، و از اين بابت ، كمترين ستمى در حقّ من روا نداشتى [بلكه با اختيار خودم به خويشتن ستم كردم].
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه حرص و وَلَع به بدى كردن ، او را فرا گرفته و يقين يافته كه معبودش ، او را مجازات خواهد كرد.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه در تاريكى ها فرو رفته و در بيراهههاى هلاكتبار ، فرو لغزيده است.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه زياده روى در گناهانش ، او را در ورطه نابودى افكنده و فرو رفتن در اعماق جرم هايش ، او را در بند كشيده است.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه به سبب بزهكارى هايش در آستانه هلاكتگاه ها قرار گرفته است.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه مرگ ، او را در گورش به دستِ تنهايى سپرده و بر اثر گناهانى كه مرتكب شده است ، وحشتزده است و در آن هنگام ، از پروردگارش طلب رحم و عطوفت مى كند.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه براى سفر دور و دراز خود ، توشه اى برنداشته و براى مسيرهاى سفرش ، ساز و برگى فراهم نياورده است.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه راهش دور، و ساز و برگش ، اندك است و غم و اندوه ، او را فرا گرفته است.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه فريبكارى و تقلّب را در كسب و كارش آميخته و زيانكارى را با اعمالش ، همراه ساخته است.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه نمى داند در كدام منزلگاهش وارد مى شود : آيا در آتش ، فرو مى افتد يا در بهشت ، آسوده زندگى خواهد كرد؟
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه در گرداب هاى گناهان ، فرو رفته و در ميان امواج نفرت انگيز حرام ها ، دست و پا مى زند.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه از جاده روشن حق ، بيرون رفته و راه هاى تنگ و تاريك را پيموده است.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه سپاس گزارى از مرا ، فرو نگذاشت و از آن ، روى برنتافت .
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه گريختن ، او را از رنج سختى [و تنگى ]بازگشتگاه ، نجات نداد و فرار كردن ، او را از بارهاى وحشتناك دستاوردها[ى اعمالش] پناه نداد.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه دشمنانه ، در برابر او عَلَم شورش افراشت و سركشانه ، با گناه به مبارزه با او برخاست.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه [خدا ]سخنانى را كه پياپى از زبان هاى او بيرون آمده ، شماره كرده و وزن گلوبندهاى بهشت را در حساب دارد.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چونان آمرزش خواهىِ كسى كه به غير او اميد ندارد؛ از خدايى كه جز او زنده جاويدان نيست ، آمرزش مى خواهم از آنچه خِردها و دل نادان ، آن را ضبط كرده اند و اندام هاى خطاكار ، مرتكبشان شده اند و دست تجاوزگر ، كسب كرده است.
از خدايى كه معبودى جز او نيست ، آمرزش مى خواهم ، به اندازه و ميزان و پيمانه و قدرِ آنچه شمارش كرده است، و به شمارِ آنچه آفريده و شكافته و پديد آورده و ايجاد كرده و صورت بخشيده و تدوين كرده است.
از خدا آمرزش مى خواهم ، چند برابر اينها، و چندين و چند برابر اينها، و هزاران بار بيشتر از اينها، تا آن كه به رضايت خدا دست يابم و عفو او را به دست آورم. ستايش ، خدايى را كه مرا به دين خود ، راه نمايى كرد ، همان دينى كه هيچ عملى را جز با آن نمى پذيرد، و هيچ گناهى را جز از كسى كه پيرو آن است ، نمى آمرزد.
ستايش ، خدايى را كه مرا تسليم اوامر و نواهى خودش و پيامبرش قرار داد.


نهج الذكر (ع-ف) ج4
298

۲۹۱۸.عنه عليه السلامـ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ ـ: ... صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِر لي ذُنوبِيَ الَّتي نَظَرَت إلَيها عَينايَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِر لي ذُنوبِيَ الَّتي نَطَقَ بِها لِساني . اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِر لي ذُنوبِيَ الَّتِي اكتَسَبَتها يَدي ، وَاغفِر لي ذُنوبِيَ الَّتي باشَرَها جِلدي ، وَاغفِرِ اللّهُمَّ ذُنوبِيَ الَّتِي احتَطَبتُ بِها عَلى بَدَني ، وَاغفِرِ اللّهُمَّ ذُنوبِيَ الَّتي قَدَّمَتها يَدايَ ، وَاغفِرِ اللّهُمَّ ذُنوبِيَ الَّتي أحصاها كِتابُكَ ، وَاغفِرِ اللّهُمَّ ذُنوبِيَ الَّتي سَتَرتُها مِنَ المَخلوقينَ ولَم أستُرها مِنكَ .
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِر لي ذُنوبي أوَّلَها وآخِرَها ، صَغيرَها وكَبيرَها ، دَقيقَها وجَليلَها ، ما أعرِفُ مِنها وما لا أعرِفُ .
مَولايَ عَظُمَت ذُنوبي وجَلَّت ، وهِيَ صَغيرَةٌ في جَنبِ عَفوِكَ ، فَاعفُ عَنّي فَقَد قَيَّدَتني ، وَاشتَهَرَت عُيوبي ، وغَرَقَتني خَطايايَ ، وأسلَمَتني نَفسي إلَيكَ ، بَعدَما لَم أجِد مَلجَأً ولا مَنجا مِنكَ إلّا إلَيكَ . مَولايَ استَوجَبتُ أن أكونَ لِعُقوبَتِكَ غَرَضا ، ولِنَقِمَتِكَ مُستَحِقّا . إلهي قَد غُيِّرَ عَقلي فيما وَجِلتُ مِن مُباشَرَةِ عِصيانِكَ ، وبَقيتُ حَيرانا مُتَعَلِّقا بِعَمودِ عَفوِكَ ، فَأَقِلني يا مَولايَ وإلهي بِالاِعتِرافِ ، فَها أنَا ذا بَينَ يَدَيكَ عَبدٌ ذَليلٌ خاضِعٌ صاغِرٌ داخِرٌ ۱ راغِمٌ ، إن تَرحَمني فَقَديما شَمِلَني عَفوُكَ ، وألبَستَني عافِيَتَكَ ، وإن تُعَذِّبني فَإِنّي لِذلِكَ أهلٌ ، وهُوَ مِنكَ يا رَبِّ عَدلٌ ... .
اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ قَوِيَ عَلَيهِ بَدَني بِعافِيَتِكَ ، أو نالَتهُ قُدرَتي بِفَضلِ نِعمَتِكَ ، أو بَسَطتُ إلَيهِ يَدي بِسابِغِ رِزقِكَ ، أوِ اتَّكَلتُ عِندَ خَوفي مِنهُ عَلى أناتِكَ ، أو وَثِقتُ فيهِ بِحَولِكَ ، أو عَوَّلتُ فيهِ عَلى كَريمِ عَفوِكَ ، اللّهُمَّ إنّي أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنبٍ خُنتُ فيهِ أمانَتي ، أو نَحَّستُ بِفِعلِهِ نَفسي ، أوِ احتَطَبتُ بِهِ عَلى بَدَني ، أو قَدَّمتُ فيهِ لَذَّتي ، أو آثَرتُ فيهِ شَهَواتي ، أو سَعَيتُ فيهِ لِغَيري ، أوِ استَغوَيتُ فيهِ مَن تَبِعَني ، أو غَلَبتُ عَلَيهِ بِفَضلِ حيلَتي ، أوِ احتَلتُ عَلَيكَ فيهِ مَولايَ ، فَلَم تَغلِبني عَلى فِعلي ، إذ كُنتَ كارِها لِمَعصِيَتي ، لكِن سَبَقَ عِلمُكَ في فِعلي ، فَحَلُمتَ عَنّي ، لَم تُدخِلني يا رَبِّ فيهِ جَبرا، ولَم تَحمِلني عَلَيهِ قَهرا ، ولَم تَظلِمني فيهِ شَيئا .
أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن غَمَرَتهُ مَساغِبُ الإِساءَةِ ، فَأَيقَنَ مِن إلهِهِ بِالمُجازاةِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن تَهَوَّرَ تَهَوُّرا فِي الغَياهِبِ ۲ ، وتَداحَضَ ۳ لِلشِّقوَةِ فِي أوداءِ ۴ المَذاهِبِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن أورَطَهُ الإِفراطُ في مَآثِمِهِ ، وأوثَقَهُ الاِرتِباكُ في لُجَجِ جَرائِمِهِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن أنافَ ۵ عَلَى المَهالِكِ بِمَا اجتَرَمَ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن أوحَدَتهُ المَنِيَّةُ في حُفرَتِهِ ، فَأَوحَشَ بِمَا اقتَرَفَ مِن ذَنبٍ استَكفَفَ ، فَاستَرحَمَ هُنالِكَ رَبَّهُ وَاستَعطَفَ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن لَم يَتَزَوَّد لِبُعدِ سَفَرِهِ زادا ، ولَم يُعِدَّ لِمَظاعِنِ تَرحالِهِ إعدادا . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن شَسَعَت ۶ شُقَّتُهُ ، وقَلَّت عُدَّتُهُ ، فَغَشِيَتهُ هُنالِكَ كُربَتُهُ .
أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن خالَطَ كَسبَهُ التَّدالُسَ ۷ ، وقَرَنَ بِأَعمالِهِ التَّباخُسَ . ۸ أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن لا يَعلَمُ عَلى أيِّ مَنزِلَتِهِ هاجِمٌ ، أفِي النّارِ يُصلى ، أم فِي الجَنَّةِ ناعِمٌ يَحيا . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن غَرِقَ في لُجَجِ المَآثِمِ ، وتَقَلَّبَ في أظاليلِ مَقتِ المَحارِمِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن عَنَدَ عَن لَوائِحِ حَقِّ المَنهَجِ ، وسَلَكَ سَوادِفَ ۹ سُبُلِ المُرتَتَجِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن لَم يُهمِل شُكري ، ولَم يَضرِب عَنهُ صَفحا . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن لَم يُنجِهِ المَفَرُّ مِن مُعاناةِ ضَنكِ المُنقَلَبِ ، ولَم يُجِرهُ المَهرَبُ مِن أهاويلِ عِب ءِ المَكسَبِ .
أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن تَمَرَّدَ في طُغيانِهِ عُدُوّا ، وبارَزَهُ بِالخَطيئَةِ عُتُوّا . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن أحصى عَلَيهِ كُرورَ لَوافِظِ ألسِنَتِهِ ، وزِنَةَ مَخانِقِ ۱۰ الجَنَّةِ . أستَغفِرُ اللّهَ استِغفارَ مَن لا يَرجو سِواهُ . أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ مِمّا أحصاهُ العُقولُ ، وَالقَلبُ الجَهولُ ، وَاقتَرَفَتهُ الجَوارِحُ الخاطِئَةُ ، وَاكتَسَبَتهُ اليَدُ الباغِيَةُ . أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ بِمِقدارِ ومِقياسِ ومِكيالِ ومَبلَغِ ما أحصى وعَدِدِ ما خَلَقَ وما فَلَقَ ، وذَرَأَ وبَرَأَ وأنشَأَ وصَوَّرَ ودَوَّنَ .
وأستَغفِرُ اللّهَ أضعافَ ذلِكَ ، وأضعافا مُضاعَفَةً ، وأمثالاً مُمَثَّلَةً ، حَتّى أبلُغَ رِضَا اللّهِ وأفوزَ بِعَفوِهِ . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي هَداني لِدينِهِ الَّذي لا يَقبَلُ عَمَلاً إلّا بِهِ ، ولا يَغفِرُ ذَنبا إلّا لِأَهلِهِ . وَالحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَني مُسلِما لَهُ ولِرَسولِهِ صلى الله عليه و آله فيما أمَرَ بِهِ ونَهى عَنهُ . ۱۱

1.الداخِرُ : الذليل المُهان (النهاية : ج ۲ ص ۱۰۷ «دخر») .

2.الغَيهَبُ : الظلام (النهاية : ج ۳ ص ۳۹۸ «غهب») .

3.الدَّحض : الزَّلَقُ (لسان العرب : ج ۷ ص ۱۴۸ «دحض») .

4.الوَدَأ : الهلاك (لسان العرب : ج ۱ ص ۱۹۲ «ودأ») .

5.أناف على الشيء : أشرف (لسان العرب : ج ۹ ص ۳۴۲ «نوف») .

6.شاسعُ الدار : أي بعيدها (النهاية : ج ۲ ص ۴۷۲ «شسع») .

7.التدليس : إخفاء العيب (النهاية : ج ۲ ص ۱۳۰ «دلس») .

8.البَخس : النقص والظلم . وتباخَسوا : تَغابَنوا (القاموس المحيط : ج ۲ ص ۱۹۹ «بخس») .

9.السُدفةُ : الظلمة (النهاية : ج ۲ ص ۳۵۵ «سدف») .

10.المَخْنَقَة : القِلادة ، يقال : في جيدها مخنقة (تاج العروس : ج ۱۳ ص ۱۲۹ «خنق») .

11.الإقبال : ج ۲ ص ۱۴۱ ، بحار الأنوار : ج ۹۸ ص ۲۵۶ .

  • نام منبع :
    نهج الذكر (ع-ف) ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1387
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 103497
صفحه از 608
پرینت  ارسال به