۲۹۳۰.امام على عليه السلامـ از دعاى امان ـ: ... بار خدايا! تو در كتاب استوارِ گويايت ، از زبان پيامبر راستگويت ـ كه درودهاى تو بر او و خاندانش باد ـ ، فرموده اى: «نسبت به پروردگارشان ، فروتنى نكردند و به زارى در نيامدند» . اينك من ـ اى پروردگارم ـ ، فروتنانه به تو زارى مى كنم، به تو پناه آورده ام، بر تو توكّل كرده ام.
و فرموده اى ـ اى آقا و سَرور من ـ : «اگر آن گاه كه به خود ستم كردند ، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر ، برايش آمرزش مى طلبيد ، بى گمان ، خدا را توبه پذيرى مهربان مى يافتند» ، و من ـ اى آقاى من ـ ، از تو آمرزش مى خواهم و از گناهانم ، توبه و بازگشت مى كنم، و به خطاهايم اعتراف دارم، و از لغزشم پوزش مى طلبم . پس بر من ببخش آنچه را كه تو خود ، از آن آگاهى.
و فرموده اى ـ اى آن كه ستايشت بزرگ و نام هايت مقدّس است ـ : «اى بندگان من كه بر خويشتن ، زياده روى روا داشته ايد! از رحمت خداوند ، نوميد نشويد . خداوند، همه گناهان را مى آمرزد ، كه او آمرزگار و مهربان است» . به چشم ـ اى خداوند ـ به چشم! اطاعت مى شود [نوميد نمى شوم] . خوبى، همه در دست توست .
سَرورا! من بر خويشتن ، زياده روى روا داشتم. اينك ، چونان زبونانِ گنهكار نافرمان گستاخ بر تو ـ همانان كه به نويدها و تهديدهاى تو اعتنا نكردند و به اطاعت از تو و اطاعت از پيامبرت بى توجّهى نمودند ـ ، ايستاده ام . چه گستاخى ها كه بر تو نمودم ، و چه فريب ها كه خود را دادم! اينك به گناه خويش معترفم، در گرو كردار خويشم، از راه درست خود ، منحرف گشته ام، در خطاهاى خويش ، فرو رفته ام، در درياهاى گناهانم ، غرقه گشته ام، از پا فتاده ام (/تكيه گاهى جز تو ندارم).
آقاى من! جز تو كسى را نمى يابم كه گناهانم را بيامرزد، توبه ام را بپذيرد، آوازم را بشنود، از لغزشم در گُذرد (/ دست من افتاده را بگيرد) ، عيب هايم را بپوشانَد و دعايم را اجابت كند. پس مرا از آنچه به كسى كه بر خويشتنْ زياده روى روا داشت و تو را نافرمانى كرد و سپس خشنودى تو را به دست آورد، جود و بخشش كرده اى ، محروم مگردان و مرا كه به تو پناه آورده ام و به تو متوسّل گشته ام و به آستان تو بار افكنده ام و از تو حمايت خواسته ام ، به هلاكت ميفكن.
سَرورا! تو را مى خوانم كه تو خود ، مرا بدان فرمان داده اى و [اجابتم را] براى من ، ضمانت كرده اى. از تو مى خواهم ، پس عطايم فرما. از تو تقاضا مى كنم ، پس محرومم مگردان. مرا بيامرز و توبه ام را بپذيرد و از من ، خشنود شو ، و اگر خشنود هم نمى شوى ، [لااقل] مرا عفو فرما؛ چه گاه سَرور از بنده اش خشنود نمى شود ؛ ليكن او را عفو مى كند. خواهش من ، به خواهش گدايان نمى مانَد؛ زيرا گدا ، هرگاه درخواستى كند و دست رد به سينه او زده شود و از دَهِش به او خوددارى گردد ، دست بر مى دارد و در پىِ كار خويش مى رود، امّا من از تو درخواست مى كنم و پاى مى فِشُرم ـ كه تو كريم و بخشنده اى ـ ، و از ساحت تو به دور است كه گداى حاجتمندى را كه دست به سوى احسان تو دراز كرده و صدقه تو را مى طلبد و به درگاه تو بار افكنده و درِ خانه تو را مى كوبد، رد كنى.
به عزّت و جلالت سوگند ـ سرورم ـ كه اگر گناهان من ، ميان آسمان و زمين را پُر كنند و از ستارگان درگذرند و [يا ]به زير زمين برسند و از زمين هاى هفتگانه زيرين بگذرند و از شن ها و ريگ ها افزون شوند ، از چشمداشتِ آمرزش تو ، مأيوس نمى شوم و از انتظارِ خشنودى تو ، نوميد نمى گردم.
معبودا و سرورا! تو خود ، مرا به بهشت خواهى ره نمون شدى و وسيله رسيدن به آن را به من معرّفى كردى، و اينك ، من با آن وسيله، يعنى محمّد و خاندان او ـ كه درود خدا بر همه آنان باد ـ ، به تو متوسّل مى شوم . مگر مى شود تو درخواست كنندگان را به احسان و دَهِش خود ، راهنمايى كنى و آن گاه ، آنها را از ايشان ، دريغ دارى، در حالى كه كريمى و در همه كارها[يت] ستوده اى؟! نه . به عزّتت سوگند ـ اى سَرور من ـ ، تو كريم ترى و فضل و بخشش تو گسترده تر از اين است.
بار خدايا! مرا بيامرز و بر من ، رحم آور، و از من ، خشنود شو و توبه ام را بپذير، و مرا مصون بدار و از من ، درگذر، و به راه راستم ببر و توفيقم ده و براى من ، انتخاب كن، و مرا در زنهار خود بدار و عذابم مكن... .