477
نهج الذكر (ع-ف) ج4

۳۱۳۸.امام هادى عليه السلامـ در زيارت جامعه ـ: به نام خداى مهرگستر مهربان . گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست و يگانه و بى انباز است ، همچنان كه خدا خود در حقّ خويش گواهى داده است ، و فرشتگانش و آفريدگانِ دانشمندش در حقّ او گواهى داده اند . معبودى جز او ـ كه نيرومند و استوار است ـ نيست . گواهى مى دهم كه محمّد ، بنده برگزيده و فرستاده پسنديده اوست . او را با راه راست و دينِ درست فرستاد تا آن را بر همه دين ها پيروز گرداند ، هر چند مشركان ، خوش نداشته باشند .
بار خدايا! برترين و كامل ترين درودهايت ، و گسترده ترين و فراگيرترينِ آنها ، و افزون ترين و تام ترين سلام هايت را بر آقاى ما ، محمّد قرار ده ؛ همو كه بنده و فرستاده و پيامبر و همراز و دوست و پسند تو و دُردانه و برگزيده و بنده خاص و ناب تو ، و امانتدار تو و گواه و راه نماى به توست ؛ همو كه فرمان تو را به كار بست و براى تو خيرخواهى و راه نمايى كرد ، و در راه تو و دفاع از دين تو ، جهاد [و تلاش] نمود ؛ او كه بيان كننده برهان هاى تو و هدايت شده به طاعت تو ، و ارشاد كننده به موجبات خشنودى تو ، و دريافت كننده وحى تو ، و نگهدار پيمان تو ، و پيگير در اجراى فرمان تو ، تأييدشده به نور تابان ، و راه نمايى (/تقويت) شده با امر پسنديده بود ؛ كسى كه مصون از هر خطا و لغزش ، و پاك از هر آلودگى و ژاژخايى ، و فرستاده شده با بهترين دين ها و آيين ها ، و راست كننده انحراف و كژى ، و اقامه كننده دليل هاى و حجّت ها بود ؛ همو كه مخصوص شده به ظهور پيروزى [حق] و روشن ساختن راه بود و آشكار كننده آنچه از توحيدِ تو پنهان شده بود ، و زنده كننده آنچه از عبادت تو كهنه شده بود ، و پايان دهنده گذشته ، و گشاينده بسته ها ، و برگزيده از ميان آفريدگانت و انتخاب شده براى مكشوف ساختن حقايقت بود ؛ كسى كه به واسطه او نشانه هاى راه هدايت ، پيدا شد و تاريكىِ كورى [و گم راهى ها] زدوده گشت ، و فرو نشاننده جوششهاى باطل ها ، و سركوب كننده يورش هاى گم راهى ها بود ؛ او كه برگزيده از سرشتِ بزرگوارى و تبار بزرگىِ ديرين ، و نهالستان افتخاراتِ ريشه دار ، و شاخه پر بار و برگِ رفعت ، و گلچين شده از درختِ برگزيدگان و چراغدان تابان و كاكُلِ سرافرازى و كانون بَطحا (/وادى مكّه) بود ؛ همان كه فرستاده بر حقّ تو ، و برهان تو بر همه خلق ، پايان بخش پيامبرانت و حجّت رساى تو در زمين و آسمانت بود .
بار خدايا! بر او درودى فرست كه هيچ كس به مانند او از چنان درودى بهره مند نشده باشد ، و بركت چنگ آويختن به رشته آن ، از اندازه چنگ زنندگان به آن ، فراتر رود ، و پس از آن بر گراميداشت و بزرگداشت او ، چندان بيفزاى كه در پهنه آرزوها هم نگنجد ، تا آن كه به كَرَم تو ، به بالاترين رتبه ها دست يابد ، و به لطف تو تا بلندترين جايگاه هاى بخشش فراز آيد . بار خدايا! حقّ و وظيفه او را از كسانى كه به او و به بهترين نزديكانش ستم كردند ، بستان .
بار خدايا! بر دوستت و داور و فرمان روا در دينت ، و برپا دارنده برابرى و داد بعد از پيامبرت ، بر على بن ابى طالب ، امير مؤمنان و پيشواى پرواپيشگان ، مِهتر اوصيا و پيشواى دين ، رهبر بى همانندان ، قبله عارفان و نشان رهجويان ، دستگيره استوار و رشته محكم تو ، جانشين پيامبر تو در ميان همه مردمان ، وصىّ او در دنيا و دين ، بزرگ ترين تصديق كننده[ى حق] در عالم و روشن ترين جداكننده ميان حلال و حرام ، ياور اسلام و در هم شكننده بت ها ، تقويت كننده و حامى دين ، حافظ و جان فداى پيامبر درود فرست ؛ همان كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز برادرخواندگى ، او را به برادرى خويش برگزيد ، و همان كه براى او چونان هارون براى موسى بود ؛ پنجمينِ ياران كسا و شوهر سرور بانوان ؛ كسى كه با وجود گرسنگىِ شديد خويش ، خوراكش را ايثار كرد ، و كسى كه در سوره «هل اتى» از كار او قدردانى شده است ؛ چراغ راه و مهد پروا ، و جايگاه خِرَد و كوه بلند خردمندى ؛ دعوت كننده به سوى بزرگ ترين مقصد (/راه) ، و حركت كننده به جانب نهايى ترين هدف ، و بالا رونده به سوى بزرگى و بلندى ، و دانا به معنا و باطن [قرآن] ؛ كسى كه فرشتگان مخصوصت را با كاسه و حوله به خدمتش فرستادى تا وضو گرفت ، و خورشيد را كه نزديك غروبش بود ، برايش برگرداندى تا نمازش را اوّل وقت برايت بگزارد ، و آن گاه كه به مقداد ، وام بخشيد ، از خوراك بهشتيان به او خوراندى ، و آن گاه كه جانش را در طبق اخلاص نهاد تا تو خشنود شوى ، به وجود او بر فرشتگان مخصوصت نازيدى ، و ولايت (/دوستى) او را يكى از واجباتت قرار دادى ـ و بدبخت ، كسى كه به پاره اى اقرار كند و پاره اى ديگر را انكار نمايد! ـ ؛ ريشه خوبان و كان افتخارات و تقسيم كننده بهشت و دوزخ ، صاحب اَعراف ۱ و پدر امامان بزرگوار ؛ آن ستم ديده اى كه حقّش غصب شد و براى خدا شكيبايى ورزيد ؛ آن خونخواه انتقام ناگرفته خويش و خاندانش ؛ آن كه در ميان خويشان و عزيزانش مقصود بود ۲ ؛ درودى كه افزايش آن ، پايان نپذيرد و بلندىِ آن فرود نمى گيرد .
بار خدايا! جامه هاى انعام خويش را بر او بپوشان ، و تاج گراميداشت را بر سرش نِه ، و او را به بالاترين مرتبه و مقام برسان تا آن كه به پيامبرت ـ كه بر او و بر خاندانش درود باد ـ برسد ، و ـ اى خداوند ـ در برابر ستمگران بر او ، به سود وى حكم دِه ، كه تو در حكمى كه مى دهى ، دادگرى .
بار خدايا! بر آن بانوى پاكِ بريده از دنيا و نورانى ، دخت پيامبر ، مام پيشوايان هدايتگر و سَرور بانوان عالم ، وارث بهترينِ پيامبران ، و همسر بهترينِ اوصيا درود فرست ؛ همان كه در حالى بر تو وارد شد كه از مصيبت پدرش دردمند بود و دادخواه از آنچه غصب كنندگان حقّش بر سر او آورده بودند و ناخرسند از امّتى كه وظيفه الهى خود را در يارى دادنش به جا نياوردند ـ و دليلش هم اين است كه شبانه به خاك سپرده شد و حقّش غصب شد ، و از غصّه دق كرد درودى كه زمان آن را پايانى و مدّتش را نهايتى و شمارش را به سر آمدنى نباشد .
بار خدايا! به جاى ناملايماتى كه درسراى نابودى كشيد ، بهترين عوض ها را در سراى جاودانگى به او عطا فرما ، و او را در باره كسانى كه با او كينه توزى كردند ، به نهايت آرزوها و غايت خواسته هايش برسان ، تا آن كه هر دوستدار او كه بر اثر خشم او ، در خشم بوده ، خشنود شود ، كه به راستى ، تو قوى ترين كسى هستى كه به دادِ ستم ديدگان رسيده اى ، و دادگرترينِ داورانى . بار خدايا! او را نيز در گراميداشت ، به پايه شوهرش و پدرش برسان و حقّ او را از ستمگران بر او ، بستان .
بار خدايا! بر امامان ره يافته و راهبران هدايتگر و مِهتران مصون از خطا ، پرواپيشگان نيكوكار ، مهد آرامش و وقار ، خزانه داران علم و نهايت بردبارى (/خردمندى) و افتخار ، مربّيان بندگان و اركان سرزمين ها و راه نمايان راه ، خردمندان بزرگمنش ، عالمان به شريعت تو و زهدپيشگان ، چراغ هاى تاريكى ها و چشمه هاى فرزانگى ها و صاحبان نعمت ها و پناه امّت ها ، همگِنان قرآن و آيات آن ، و امينان و فرمان روايان تأويل [و معانى باطنىِ] آن ، و مترجمان وحى و دلالت هاى آن ، پيشوايان راه راست و چراغ خانه هاى تاريكى ها و نشانه هاى پروا و پناهگاه هاى مردمان ، و نگهبانان اسلام و حجّت هاى تو بر همه آدميان : حسن و حسين ، سَروران جوانان بهشتى و نوادگان پيامبر رحمت ، و على بن الحسين ، سجّاد زين العابدين ، و محمّد بن على ، شكافنده علم دين ، و جعفر بن محمّد ، آن راستگوى درستكار ، و موسى بن جعفر ، آن فرو خورنده خشم و بردبار ، و على بن موسى ، آن خشنود وفادار ، و محمّد بن على ، آن نيكوكار پرهيزگار ، و على بن محمّد ، آن برگزيده پاك ، و حسن بن على ، آن هدايتگر پسنديده ، و حجّة بن الحسن ، امام روزگار و زمان ، جانشين جانشينان و يادگار پيامبران ، آن كه از خلق تو نهان است و براى پيروز گردانيدن حقّ تو ، بدو اميد بسته شده است ، آن مهدى منتظَر و آن قيام كننده اى كه به واسطه او انتقام خواهى كشيد ، درود فرست .
بار خدايا! بر ايشان ، سراسر ، درود فرست ؛ درودى كه در ميان جهانيان ، باقى بماند و با آن ، آنان را به برترين جايگاه گراميان برسانى . بار خدايا! ايشان را در گراميداشت ، به مرتبه جدّشان و پدرشان برسان و حقّ آنان را از ستمگرانشان بستان ... .
بار خدايا! تو كه به من توفيق ايمان آوردن به پيامبرت و تصديق دعوتش را دادى ، و نعمت فرمانبرى از او و پيروى از دينش را ارزانى ام داشتى ، و به شناخت او و شناخت امامانِ از نسل او ره نمونم شدى ، و شناخت آنان را شرط كمال ايمان قرار دادى ، و پذيرش اعمال را منوط به ولايت و اطاعت از آنان دانستى ، و بندگانت را به درود فرستادن بر ايشان فرمان دادى ، و آنان را سرآغاز دعا و سبب اجابت نهادى ، بر همه ايشان درود فرست و به واسطه آنان ، مرا در دنيا و آخرت نزد خودت باآبرو و از نزديكان [درگاهت ]قرار ده .

1.اعراف ، مكانى است ميان بهشت و جهنّم .

2.يعنى كسى كه مردم براى حلّ مشكلات خود ، از ميان خويشاوندانش ، به او مراجعه مى كنند ، يا خويشاوندانش به او رجوع مى كنند . شايد كلمه «مقصود» ، تصحيف شده «مقهور» باشد .


نهج الذكر (ع-ف) ج4
476

۳۱۳۸.عنه عليه السلامـ فِي الزِّيارَةِ الجامِعَةِ ـ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، كَما شَهِدَ اللّهُ لِنَفسِهِ وشَهِدَت لَهُ مَلائِكَتُهُ واُولُو العِلمِ مِن خَلقِهِ ، لا إلهَ إلّا هُوَ العَزيزُ الحَكيمُ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ المُنتَجَبُ ورَسولُهُ المُرتَضى ، أرسَلَهُ بِالهُدى ودينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ ولَو كَرِهَ المُشرِكونَ .
اللّهُمَّ اجعَل أفضَلَ صَلَواتِكَ وأكمَلَها ، وأنمى بَرَكاتِكَ وأعَمَّها ، وأزكى تَحِيّاتِكَ وأتَمَّها عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ عَبدِكَ ورَسولِكَ ونَبِيِّكَ ونَجِيِّكَ ووَلِيِّكَ ورَضِيِّكَ وصَفِيِّكَ وخِيَرَتِكَ وخاصَّتِكَ وخالِصَتِكَ ، وأمينِكَ الشّاهِدِ لَكَ وَالدّالِّ عَلَيكَ ، وَالصّادِعِ بِأَمرِكَ وَالنّاصِحِ لَكَ ، وَالمُجاهِدِ في سَبيلِكَ وَالذّابِّ عَن دينِكَ ، وَالموضِحِ لِبَراهينِكَ وَالمَهدِيِّ إلى طاعَتِكَ ، وَالمُرشِدِ إلى مَرضاتِكَ وَالواعي لِوَحيِكَ ، وَالحافِظِ لِعَهدِكَ وَالماضي عَلى إنفاذِ أمرِكَ ، المُؤَيَّدِ بِالنّورِ المُضيءِ ، وَالمُسَدَّدِ بِالأَمرِ المَرضِيِّ ، المَعصومِ مِن كُلِّ خَطَأٍ وزَلَلٍ ، المُنَزَّهِ مِن كُلِّ دَنَسٍ وخَطَلٍ ۱ ، وَالمَبعوثِ بِخَيرِ الأَديانِ وَالمِلَلِ ، مُقَوِّمِ المَيلِ والعِوَجِ ، ومُقيمِ البَيِّناتِ وَالحُجَجِ ، المَخصوصِ بِظُهورِ الفَلَجِ ۲ وإيضاحِ المَنهَجِ ، المُظهِرِ مِن تَوحيدِكَ مَا استَتَرَ ، وَالمُحيي مِن عِبادَتِكَ ما دَثَرَ ۳ ، وَالخاتِمِ لِما سَبَقَ وَالفاتِحِ لِمَا انغَلَقَ ، المُجتَبى مِن خَلائِقِكَ وَالمُعتامِ ۴ لِكَشفِ حَقائِقِكَ ، وَالموضَحَةِ بِهِ أشراطُ الهُدى ، وَالمَجلُوِّ بِهِ غِربيبُ ۵ العَمى ، دافِعِ جَيَشانِ الأَباطيلِ ، ودامِغِ ۶ صَولاتِ الأَضاليلِ ، المُختارِ مِن طينَةِ الكَرَمِ وسُلالَةِ المَجدِ الأَقدَمِ ، ومَغرِسِ الفَخارِ المُعرِقِ ۷ ، وفَرعِ العُلَا المُثمِرِ المورِقِ ، المُنتَجَبِ مِن شَجَرَةِ الأَصفِياءِ ومِشكاةِ الضِّياءِ وذُؤابَةِ ۸ العَلياءِ وسُرَّةِ البَطحاءِ ۹ ، بَعيثِكَ بِالحَقِّ وبُرهانِكَ عَلى جَميعِ الخَلقِ ، خاتِمِ أنبِيائِكَ وحُجَّتِكَ البالِغَةِ في أرضِكَ وسَمائِكَ .
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيهِ صَلاةً يَنغَمِرُ في جَنبِ انتِفاعِهِ بِها قَدرُ الاِنتِفاعِ ، ويَجوزُ ۱۰ مِن بَرَكَةِ التَّعَلُّقِ بِسَبَبِها ما يَفوقُ قَدرَ المُتَعَلِّقينَ بِسَبَبِهِ ، وزِدهُ بَعدَ ذلِكَ مِنَ الإِكرامِ وَالإِجلالِ ما يَتَقاصَرُ عَنهُ فَسيحُ الآمالِ ، حَتّى يَعلُوَ مِن كَرَمِكَ أعلى مَحالِّ المَراتِبِ ، ويَرقى مِن نِعَمِكَ أسنى مَنازِلِ المَواهِبِ ، وخُذ لَهُ اللّهُمَّ بِحَقِّهِ وواجِبِهِ مِن ظالِميهِ وظالِمِي الصَّفوَةِ مِن أقارِبِهِ .
اللّهُمَّ وصَلِّ عَلى وَلِيِّكَ ودَيّانِ دينِكَ ، وَالقائِمِ بِالقِسطِ مِن بَعدِ نَبِيِّكَ ، عَليِّ بنِ أبي طالِبٍ أميرِ المُؤمِنينَ وإمامِ المُتَّقينَ ، وسَيِّدِ الوَصِيّينَ ويَعسوبِ ۱۱ الدّينِ ، وقائِدِ الغُرِّ المُحَجَّلينَ ، قِبلَةِ العارِفينَ وعَلَمِ المُهتَدينَ ، وعُروَتِكَ الوُثقى وحَبلِكَ المَتينِ ، وخَليفَةِ رَسولِكَ عَلَى النّاسِ أجمَعينَ ، ووَصيِّهِ فِي الدُّنيا وَالدّينِ ، الصِّدّيقِ الأَكبَرِ فِي الأَنامِ ، وَالفاروقِ الأَزهَرِ بَينَ الحَلالِ وَالحَرامِ ، ناصِرِ الإِسلامِ ومُكَسِّرِ الأَصنامِ ، مُعِزِّ الدّينِ وحاميهِ ، وواقِي الرَّسولِ وكافيهِ ، المَخصوصِ بِمُؤاخاتِهِ يَومَ الإِخاءِ ، ومَن هُوَ مِنهُ بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى ، خامِسِ أصحابِ الكِساءِ ، وبَعلِ سَيِّدَةِ النِّساءِ ، المُؤثِرِ بِالقوتِ بَعدَ ضُرِّ الطَّوى ۱۲ ، وَالمَشكورِ سَعيُهُ في «هَل أتى» ، مِصباحِ الهُدى ومَأوَى التُّقى ، ومَحَلِّ الحِجى ۱۳ وطَودِ ۱۴ النُّهى ۱۵ ، الدّاعي إلَى المَحَجَّةِ العُظمى ، وَالظّاعِنِ ۱۶ إلَى الغايَةِ القُصوى ، وَالسّامي إلَى المَجدِ وَالعُلى ، وَالعالِمِ بِالتَّأويلِ وَالذِّكرى ، الَّذي أخدَمتَهُ خَواصَّ مَلائِكَتِكَ بِالطّاسِ وَالمِنديلِ حَتّى تَوَضَّأَ ، ورَدَدتَ عَلَيهِ الشَّمسَ بَعدَ دُنُوِّ غُروبِها حَتّى أدّى في أوَّلِ الوَقتِ لَكَ فَرضا ، وأطعَمتَهُ مِن طَعامِ أهلِ الجَنَّةِ حينَ مَنَحَ المِقدادَ قَرضا ، وباهَيتَ بِهِ خَواصَّ مَلائِكَتِكَ إذ شَرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِكَ لِتَرضى ، وجَعَلتَ وَلايَتَهُ إحدى فَرائِضِكَ فَالشَّقِيُّ مَن أقَرَّ بِبَعضٍ وأنكَرَ بَعضا .
عُنصُرِ الأَبرارِ ومَعدِنِ الفَخارِ وقَسيمِ الجَنَّةِ وَالنّارِ ، صاحِبِ الأَعرافِ وأبِي الأَئِمَّةِ الأَشرافِ ، المَظلومِ المُغتَصَبِ وَالصّابِرِ المُحتَسِبِ ، وَالمَوتورِ ۱۷ في نَفسِهِ وعِترَتِهِ ، المَقصودِ في رَهطِهِ ۱۸ وأعِزَّتِهِ ، صَلاةً لَا انقِطاعَ لِمَزيدِها ولَا اتِّضاعَ لِمَشيدِها .
اللّهُمَّ ألبِسهُ حُلَلَ الإِنعامِ ، وتَوِّجهُ تاجَ الإِكرامِ ، وَارفَعهُ إلى أعلى مَرتَبَةٍ ومَقامٍ ، حَتّى يَلحَقَ نَبِيَّكَ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ السَّلامُ ، وَاحكُم لَهُ اللّهُمَّ عَلى ظالِميهِ ، إنَّكَ العَدلُ فيما تَقضيهِ .
اللّهُمَّ وصَلِّ عَلَى الطّاهِرَةِ البَتولِ ، الزَّهراءِ ابنَةِ الرَّسولِ ، اُمِّ الأَئِمَّةِ الهادينَ ، وسَيِّدَةِ نِساءِ العالَمينَ ، وارِثَةِ خَيرِ الأَنبِياءِ ، وقَرينَةِ خَيرِ الأَوصِياءِ ، القادِمَةِ عَلَيكَ مُتَأَلِّمَةً مِن مُصابِها بِأَبيها ، مُتَظَلِّمَةً مِمّا حَلَّ بِها مِن غاصِبيها ، ساخِطَةً عَلى اُمَّةٍ لَم تَرعَ حَقَّكَ في نُصرَتِها ، بِدَليلِ دَفنِها لَيلاً في حُفرَتِها ، المُغتَصَبَةِ حَقُّها ، المُغَصَّصَةِ بِريقِها ، صَلاةً لا غايَةَ لِأَمَدِها ، ولا نِهايَةَ لِمَدَدِها ، ولَا انقِضاءَ لِعَدَدِها .
اللّهُمَّ فَتَكَفَّل لَها عَن مَكارِهِ ۱۹ دارِ الفَناءِ في دارِ البَقاءِ بَأَنفَسِ الأَعواضِ ، وأَنِلها مِمَّن عانَدَها نِهايَةَ الآمالِ وغايَةَ الأَغراضِ ، حَتّى لا يَبقى لَها وَليٌّ ساخِطٌ لِسَخَطِها إلّا وهُوَ راضٍ ، إنَّكَ أعَزُّ مَن أجابَ المَظلومينَ وأعدَلُ قاضٍ ، اللّهُمَّ ألحِقها فِي الإِكرامِ بِبَعلِها وأبيها وخُذ لَهَا الحَقَّ مِن ظالِميها .
اللّهُمَّ وصَلِّ عَلَى الأَئِمَّةِ الرّاشِدينَ ، وَالقادَةِ الهادينَ ، وَالسّادَةِ المَعصومينَ ، الأَتقِياءِ الأَبرارِ ، مَأوَى السَّكينَةِ وَالوَقارِ ، وخُزّانِ العِلمِ ومُنتَهَى الحِلمِ وَالفَخارِ ، وساسَةِ العِبادِ ، وأركانِ البِلادِ ، وأدِلَّةِ الرَّشادِ ، الأَلِبّاءِ ۲۰ الأَمجادِ ، العُلَماءِ بِشَرعِكَ الزُّهّادِ ، مَصابيحِ الظُّلَمِ ، ويَنابيعِ الحِكَمِ ، وأولِياءِ النِّعَمِ ، وعِصَمِ الاُمَمِ ، قُرَناءِ التَّنزيلِ وآياتِهِ ، واُمَناءِ التَّأويلِ ووُلاتِهِ ، وتَراجِمَةِ الوَحيِ ودَلالاتِهِ .
أئِمَّةِ الهُدى ، ومَنارِ الدُّجى ، وأعلامِ التُّقى ، وكُهوفِ الوَرى ، وحَفَظَةِ الإِسلامِ ، وحُجَجِكَ عَلى جَميعِ الأَنامِ : الحَسَنِ وَالحُسَينِ سَيِّدَي شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ وسِبطَي نَبِيِّ الرَّحمَةِ ، وعَليِّ بنِ الحُسَينِ السَّجّادِ زَينِ العابِدينَ ، ومُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ باقِرِ عِلمِ الدّينِ ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ الأَمينِ ، وموسَى بنِ جَعفَرٍ الكاظِمِ الحَليمِ ، وعَليِّ بنِ موسَى الرِّضا الوَفِيِّ ، ومُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ البَرِّ التَّقِيِّ ، وعَليِّ بنِ مُحَمَّدٍ المُنتَجَبِ الزَّكِيِّ ، وَالحَسَنِ بنِ عَليٍّ الهادِي الرَّضِيِّ ، وَالحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ صاحِبِ العَصرِ وَالزَّمَنِ ، وَصِيِّ الأَوصِياءِ وبَقِيَّةِ الأَنبِياءِ ، المُستَتِرِ عَن خَلقِكَ وَالمُؤَمَّلِ لِاءِظهارِ حَقِّكَ ، المَهدِيِّ المُنتَظَرِوَالقائِمِ الَّذي بِهِ تَنتَصِرُ .
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيهِم أجمَعينَ صَلاةً باقِيَةً فِي العالَمينَ ، تُبَلِّغُهُم ۲۱ بِها أفضَلَ مَحَلِّ المُكَرَّمينَ ، اللّهُمَّ ألحِقهُم فِي الإِكرامِ بِجَدِّهِم وأبيهِم ، وخُذ لَهُمُ الحَقَّ مِن ظالِميهِم ـ إلى أن قالَ ـ :
اللّهُمَّ فَكما وَفَّقتَني لِلإِيمانِ بِنَبِيِّكَ وَالتَّصديقِ لِدَعوَتِهِ ، ومَنَنتَ عَلَيَّ بِطاعَتِهِ وَاتِّباعِ مِلَّتِهِ ، وهَدَيتَني إلى مَعرِفَتِهِ ومَعرِفَةِ الأَئِمَّةِ مِن ذُرِّيَّتِهِ ، وأكمَلتَ بِمَعرِفَتِهِمُ الإِيمانَ ، وقَبِلتَ بِوَلايَتِهِم وطاعَتِهِمُ الأَعمالَ ، وَاستَعبَدتَ بِالصَّلاةِ عَلَيهِم عِبادَكَ ، وجَعَلتَهُم مِفتاحا لِلدُّعاءِ وسَبَبا لِلإِجابَةِ ، فَصَلِّ عَلَيهِم أجمَعينَ ، وَاجعَلني بِهِم عِندَكَ وَجيها فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ومِنَ المُقَرَّبينَ . ۲۲

1.الخَطَل : المنطق الفاسد (النهاية : ج ۲ ص ۵۰ «خطل») .

2.الفَلجُ : الظَفَرُ والفوز (الصحاح : ج ۱ ص ۳۳۵ «فلج») .

3.دَثَرَ : قَدمَ ودَرَس وعفا (تاج العروس : ج ۶ ص ۳۹۲ «دثر») .

4.المعتام : المختار (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۱۳۰۰ «عيم») .

5.الغربيب : الشديد السواد (الصحاح : ج ۱ ص ۱۹۲ «غرب») . أي المكشوف به ظلَم الظلام (بحار الأنوار : ج ۲۹ ص ۵۹۸) .

6.في بحار الأنوار : «. . . . دافع جيشات الأباطيل ودافع صولات . . .» ، وهو الأنسب .

7.أعرق الرجل : صار عريقا ، وهو الذي له عِرقٌ في الكَرَم. وأعرَقَ الشجرُ : امتدّت عروقه في الأرض (تاج العروس : ج ۱۳ ص ۳۲۸ «عرق») .

8.الذؤابة : وهي الشعر المضفور من شعر ، وذؤابة الجبل : أعلاه . ثمّ استعير للعزّ والشرف (النهاية : ج ۲ ص ۱۵۱ «ذأب»)

9.قوله : «وسرّة البطحاء» أي أشرف من نشأ ببطحاء مكّة ؛ فإنّ السرّة في وسط الإنسان ، وخير الاُمور أوسطها (بحار الأنوار : ج ۱۰۲ ص ۱۸۶) .

10.في بحار الأنوار : «ويحوز» بدل «ويجوز» .

11.اليعسوب : السيّد والرئيس والمقدّم . وأصله : فحل النحل (النهاية : ج ۳ ص ۲۳۴ «عسب») .

12.طَوَى يطوى فهو طاوٍ : أي خالي البطن جائع لم يأكل (النهاية : ج ۳ ص ۱۴۶ «طوا») .

13.الحِجَى : العَقْل (المصباح المنير : ص ۱۲۳ «حجا») .

14.الطَّوْد : الجبل العظيم (الصحاح : ج ۲ ص ۵۰۲ «طود») .

15.النُّهى : العقول والألباب ؛ سمّيت بذلك لأنّها تنهى صاحبَها عن القبيح (النهاية : ج ۵ ص ۱۳۹ «نها») .

16.ظعن : ذهب وسار (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۲۷۰ «ظعن») .

17.المَوتُور : أي صاحب الوِتْر ، الطالب بالثأر (النهاية : ج ۵ ص ۱۴۸ «وتر») .

18.المقصود في رهطه : أي الذي يقصده الناس لكشف مشكلاتهم من بين رهطه ، أو يقصده رهطه . ولعلّه تصحيف المقهور (بحار الأنوار : ج ۱۰۲ ص ۱۸۶) .

19.في المصدر : «مكان» ، والتصويب من بحار الأنوار .

20.اللَّبيب : العاقل ، الجمع ألبّاء (القاموس المحيط : ج ۱ ص ۱۲۷ «لبب») .

21.في المصدر : «تبلغ» ، والتصويب من بحار الأنوار .

22.مصباح الزائر : ص ۴۷۶ ، بحار الأنوار : ج ۱۰۲ ص ۱۷۸ .

  • نام منبع :
    نهج الذكر (ع-ف) ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1387
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 87782
صفحه از 608
پرینت  ارسال به