۲۶۳۹.مجمع البيانـ به نقل از محمّد بن يوسف ، از پدرش ـ: من در محضر امام باقر عليه السلام بودم كه مردى به ايشان گفت : قربانت گردم! من ، ثروت بسيار دارم ؛ امّا بچّه دار نمى شوم . آيا راه چاره اى وجود دارد؟
فرمود: «آرى. به مدّت يك سال، در آخر شب ، صد مرتبه از پروردگارت آمرزش بخواه، و اگر شبْ آن را از دست دادى ، روز ، قضايش را به جاى آور؛ زيرا خداوند مى فرمايد: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد» تا آخر آيه».
۲۶۴۰.طّب الائمه عليهم السلام ، ابنا بسطامـ به نقل از سليمان بن جعفر جعفرى ـ: مردى از كمى فرزند به امام باقر عليه السلام شكايت نمود و گفت كه شصت سال دارد و از كنيزان و زنان آزاد خود ، در جستجوى فرزند است ؛ امّا فرزندى روزى اش نمى شود. امام عليه السلام به او فرمود: «به مدّت سه روز، بعد از نماز واجبت، نماز عشا و نيز بعد از نماز صبح ، هفتاد مرتبه سبحان اللّه و هفتاد مرتبه استغفر اللّه بگو و در پايان آن ، اين فرموده خداوند عز و جل را بخوان: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا از آسمان ، بر شما باران فراوان فرو فرستد و شما را با اموال و فرزندان ، يارى رساند و برايتان باغ ها قرار دهد و نهرها جارى سازد» .
۲۶۴۱.الكافىـ به نقل از زُراره ـ: امام باقر عليه السلام به ديدار هشام بن عبد الملك رفت و او دير به ايشان ، اجازه[ى وارد شدن بر او] داد ، به طورى كه امام عليه السلام غمگين شد. هشام ، دربانى داشت كه ثروت بسيار داشت ؛ امّا بچّه دار نمى شد. امام باقر عليه السلام نزديك او رفت و فرمود: «حاضرى مرا نزد هشام ببرى و [در عوض] من ، دعايى به تو بياموزم كه بچّه دار شوى؟».
گفت : آرى .
امام عليه السلام را نزد هشام بُرد و همه حوايجش را برآورده ساخت. كار كه تمام شد ، دربان به امام عليه السلام گفت : قربانت گردم! دعايى كه به من وعده دادى ، امام باقر عليه السلام به او فرمود: «بله . هر روز ، چون صبح و شام خود را آغاز كردى، هفتاد بار سبحان اللّه بگو، ده بار آمرزش بخواه، نُه بار تسبيح بگو و بارِ دهم ، آمرزش بخواه . سپس اين فرموده خداوند عز و جل را بگو: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا از آسمان ، بر شما باران فراوان فرو فرستد و با اموال و فرزندان ، ياريتان رساند و برايتان باغ ها پديد آورد و نهرها جارى سازد» » .
دربان ، اينها را گفت و فرزندان بسيارى ، روزى او شد. از آن پس ، او به امام باقر و امام صادق عليهماالسلام ابراز محبّت مى كرد.
من (سليمان بن جعفر) هم كه با دختر عمويم ازدواج كرده و هنوز از او بچّه دار نشده بودم، اينها را گفتم و به همسرم نيز آموختم، و فرزندى روزى ام شد. همسرم گفت: هر گاه بخواهد حامله شود ، اينها را مى گويد و حامله مى شود. اين دعا را به چند نفر از هاشميان كه فرزند دار نمى شدند ، نيز آموختم و فرزندان بسيارى برايشان متولّد شد. خدا را سپاس!