نعمت - صفحه 271

۰.20386.عنه عليه السلام : الحَمدُ للّه ِ غيرَ مَقنوطٍ مِن رَحمَتِهِ ، و لا مَخلُوٍّ مِن نِعمَتِهِ . ۱

۰.20387.عنه عليه السلام : سبحانَكَ ما أعظَمَ شأنَكَ ! ... و ما أسبَغَ نِعَمَكَ في الدُّنيا ، و ما أصغَرَها في نِعَمِ الآخِرَةِ ! ۲

۰.20388.عنه عليه السلام : لَو فَكَّروا في عَظيمِ القُدرَةِ ، و جَسيمِ النِّعمَةِ ، لَرَجَعوا إلَى الطَّريقِ ، و خافُوا عَذابَ الحَريقِ ، و لكنَّ القُلوبَ عَليلَةٌ ، و البَصائرَ مَدخولَةٌ ! ۳

۰.20389.الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام : سبحانَ مَن لَم يَجعَل في أحَدٍ مِن مَعرِفَةِ نِعَمِهِ إلاّ المَعرِفَةَ بالتّقصيرِ عَن مَعرِفَتِها ، كما لَم يَجعَلْ في أحَدٍ مِن مَعرِفَةِ إدراكِهِ أكثَرَ مِن العِلمِ أنَّهُ لا يُدرِكُهُ ، فشَكَرَ جَلّ و عَزّ مَعرِفَةَ العارِفينَ بالتَّقصيرِ عَن مَعرِفَةِ شُكرِهِ فجَعَلَ مَعرِفَتَهُم بالتَّقصيرِ شُكرا ، كما علِمَ عِلمَ العالِمينَ أنَّهُم لا يُدرِكونَهُ فجَعَلَهُ إيمانا ، عِلما مِنهُ أنّهُ قَد ۴ وَسِعَ العِبادَ فلا يَتَجاوزُ ذلكَ ؛ فإنَّ شيئا مِن خَلقِهِ لا يَبلُغُ مَدى عِبادَتِهِ ، و كيفَ يَبلُغُ مَدى عِبادَتهِ مَن لا مَدىً لَهُ و لا كَيفَ ؟! تَعالىَ اللّه ُ عن ذلكَ عُلُوّا كَبيرا . ۵

۰.20386.امام على عليه السلام : ستايش ، خداوند را در حالى كه نه از رحمتش نوميديم و نه از نعمتش خالى .

۰.20387.امام على عليه السلام فرمود : منزّهى تو، چه بزرگ است مقام و منزلت تو!... و چه بسيار است نعمت هاى تو در دنيا و چه كوچك است اين نعمت ها در برابر نعمت هاى آخرت!

۰.20388.امام على عليه السلام : اگر درباره قدرت عظيم و نعمت هاى بزرگ و بى شمار خداوند مى انديشيدند، بى گمان به راه [راست ]بر مى گشتند و از عذاب سوزان مى ترسيدند، اما دل ها بيمار و ديدگان معيوبند!

۰.20389.امام زين العابدين عليه السلام مى فرمود : منزّه است خدايى كه به هيچ كس توان شناخت نعمت هايش را نداد مگر همين اندازه كه بدانند از شناخت نعمت هاى او ناتوانند، همچنان كه به هيچ كس قدرت بر شناخت خويش را نداد، مگر همين اندازه كه بدانند از ادراك او ناتوانند. پس خداوند عزّ و جلّ آگاهى عارفان را از اين نكته كه از شناخت (به جا آوردن) شكر او قاصرند، مورد قدردانى قرار داد و همان آگاهيشان از تقصير را به منزله سپاسگزارى ايشان گرفت. همچنان كه علم عالمان را از اين نكته كه او را در نمى يابند، دانست و همان را [به منزله ]ايمان قرار داد؛ زيرا مى دانست كه اندازه توان بندگان همين است و از آن فراتر نتوانند رفت. هيچ يك از خلقش، به نهايت عبادتش دست نيابند. چگونه به نهايتِ عبادتِ كسى دست يابند كه او را نهايت و چگونگى نيست؟! خداوند بسى برتر از اين حرف هاست.

1.نهج البلاغة: الخطبة۴۵.

2.نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۹.

3.نهج البلاغة : الخطبة ۱۸۵.

4.في تحف العقول : ص ۲۸۳ «قدْرُ وُسْعِ».

5.الكافي: ۸/۳۹۴/۵۹۲.

صفحه از 300