الإيضاح - صفحه 44

گرديد ؛ منصبى كه بعد از مرگش در سال 363ق ، در خاندان وى موروثى گرديد . ۱ گرچه پيش از اين زمان نيز وى ، مقام رفيعى نزد خلفاى فاطمى به دست آورده بود . قاضى نعمان ، در اثر ديگرى مى نويسد :
إن توقيعا خرج إليَّ من المنصور يقول لي فيه: يا نعمان! استخرج من كتاب الله ما رفضته العامة و أنكرته. فقلت في نفسي، و أي شيء في كتاب اللّه يتهيأ لأحد يدين بدين الإسلام أن ينكره و يرفضه؟ و تعاظمتُ ذلك. فرأيت في الوقت أني لا أجد منه حرفا، و لم أستحسن مراجعته. ثم استعنت باللّه ، و علمت أنّ ذلك لم يقل ولي اللّه إلاّ و هو موجود. ففتحت المصحف لأقرأه، فأوّل ما وقفت عليه «بسم الله الرحمن الرحيم»، ذكرت قول من قال : إنّها ليست من القرآن، فأثبت ذلك، فانفتح لي القول حتى جمعت من ذلك جزءً فيه عشرون ورقة، فرفعته إلى المنصور فاستحسنه و اُعجب به، ثم قال: تحاذ. فانتهيت إلى سورة المائدة من أول فاتحة الكتاب

1.در مورد حيات قاضى نعمان و فرزندان وى ، ر .ك : EI۲,۸,۱۱۷-۱۱۸ Biobibliography of Ismaili Literature, p:۶۸-۹۸. مقدمه محمّد كامل الحسين بر كتاب : الهمة في آداب اتباع الأئمة، دار الفكر العربي ، بى تا، بى جا، ص۵ ـ ۱۹؛ شرح الأخبار، ج۱ ، ص۱۷ ـ ۸۲؛ مستدرك الوسائل، ج۱۹ ص۱۲۸ ـ ۱۵۹؛ فهرست كتاب خانه اهدايى سيد محمّد مشكاة، ج ۳ ، بخش ۳ ، ص ۱۳۶۵ ـ ۱۳۷۴ ؛ نيز ر .ك : مقالات اسماعيل كمال پوناوالا در: BSOAS: ۳۷,۳,۱۹۷۴,pp:۵۷۲-۵۷۹, BSOAS,۳۶,۱,۱۹۷۳ ,pp:۱۰۹-۱۱۵. در مورد تصدّى مقام قضاوت در بين خاندان وى ، ر .ك : مقالات پوناوالا، ۱۹۷۳م، ص ۱۰۹، پ ۲؛ تاريخ الخلفاء الفاطميين، ص ۵۵۹ ـ ۵۶۹؛ المقفي الكبير، ص۳۶۰ ـ ۳۶۶، ۳۸۹ ـ ۳۹۹. در مورد مدفن قاضى نعمان، سخاوى خبر از وجود آن در زمان خود داده و مى نويسد: «و امّا مزار قاضى نعمان در جهت قبله جامع ، معروف به اولياست». نعمان ، مؤلف كتاب هايى از جمله دعائم الإسلام و اللئالي و الدّرر است. عاضد به زيارت قاضى نعمان كه در محله قرافة الكبرى بخشى در فسطاط كه مقبره بسيارى از عالمان و زهّاد در آن قرار دارد كه معروف به الجنة و النار بود، مى رفت (معجم البلدان ، ج۴ ، ص۳۵۹ ـ ۳۶۰) قاضى روزى به عائذ گفت: چون به ديدارم مى آيى، خادم تو خبر آمدنت را برايم مى آورد. پس از آن ، عائذ بدون فرستادن خادمش براى خبر دادن ورودش به نزد قاضى مى رفت. روزى كه عائذ به نزد قاضى بود، او به ذكر فضايل خاندان وى پرداخت . عائذ به قاضى گفت: از خود و نياكانت برايم سخن بگو (تحفة الأحباب و بغية الطالب، ص ۳۰۴ گرچه نام خليفه ذكر شده ، نادرست است) .

صفحه از 218