فرمود : «تو حُر ( آزاده ) هستى ، همان گونهاى كه مادرت تو را ناميده است . تو در دنيا و آخرت ، آزاده هستى . فرود بيا» .
حُر گفت : من ، سواره باشم ، برايت بهتر است تا پياده باشم . لَختى سوار بر اسبم ، با آنان مىجنگم و در پايان كارم، به فرود (شهادت) ، خواهد انجاميد .
سپس گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! من نخستين كسى هستم كه بر تو بيرون آمد . پس اجازه بده تا نخستين كشته پيشِ روى تو باشم تا شايد از مصافحه كنندگان با جدّت محمّد صلى اللَّه عليه و آله در فرداى قيامت باشم .
حسين عليه السلام به او فرمود : «اگر بخواهى ، سخنى نيست ، كه تو از كسانى هستى كه خداوند ، توبهشان را مىپذيرد ؛ چرا كه او توبهپذيرِ مهربان است» .
نخستين كسى كه پا به ميدان نهاد و به نبرد تن به تن با دشمن پرداخت ، حُرّ بن يزيد رياحى بود كه به گاه بيرون آمدنش براى هماوردى ، چنين خواند :
من ، بىگمان ، آزادهام و پناه ميهمانان[ امّا گردنِ ] شما را با شمشير مىزنم .
به دفاع از بهترين ساكنان خَيف۱شما را مىزنم و در آن ، هيچ ستمى نمىبينم .
همچنين روايت شده كه چون حُر به حسين عليه السلام پيوست ، مردى از بنى تميم به نام يزيد بن سفيان گفت : به خدا سوگند ، اگر حُر را به هنگام بيرون آمدن ببينم ، با نيزه در پى او مىروم .
هنگامى كه حُر مىجنگيد و بر گوش و ابروى اسبش زده بودند و خون از آنها سرازير بود ، حُصَين بن نُمَير گفت : اى يزيد ! اين، همان حُرّ است كه آرزو داشتى او را ببينى . آيا مىخواهى با او رو به رو شوى ؟
گفت : آرى . سپس ، به سوى او بيرون آمد. طولى نكشيد كه حُر ، او را كُشت و چهل سوار و پياده را نيز كُشت و همچنان مىجنگيد تا آن كه اسبش را پِى كردند و پياده مانْد ؛ امّا همچنان مىجنگيد و مىگفت :
اگر اسبم را پِى مىكنيد ، من فرزندى آزادهامشجاعتر از شير شرزه .
و به گاه حمله ، ناتوان نيستمبلكه هنگام فرار ديگران ، استوار مىايستم .
1.خَيف : مكانى است در كنار مِنا و مكّه .