هدية الخير (بخش اول) - صفحه 439

را دل ، كه معدن حرارت غريزى و منبع حيات ، آن است . ۱
و از اين سه قوّت ۲ بر ۳ سه نفس ، تعبير كنند: اوّل را «نفس ملكى» خوانند و دوم را «نفس بهيمى» و سيوم را «نفس سَبُعى» و اين دو نفس اخير ، به حقيقت مندرج اند در تحتِ نفس ناطقه ؛ ۴ زيرا كه او را دو قوّه است: يكى ، تحريك به آلات ، و آن متشعّب بدين دو شعبه است ، و دوم ، ۵ ادراك به ذات ، و آن نيز متشعّب به دو شعبه شود . چنانچه توجّه او ، چون به معرفت حقايق موجودات و احاطت ۶ به اصناف معقولات بوَد ، بدين اعتبارش ، «عقل نظرى» خوانند ۷ و چون توجّه او به تصرّف در موضوعات و تميز ميان مصالح اعمال و مفاسد افعال و استنباط صناعات از جهت تنظيم امور معاش باشد ، بدين اعتبارش ، «عقل عملى» خوانند و از اين جهت است كه علم حكمت را منقسم به حكمت نظرى و عملى كرده اند و بعضى هم بر آن ۸ رفته اند كه هر يك از اين دو عقل ، قوّه اى است به رأسها ، همچون شهوى و غضبى . پس قوا را چهار اعتبار كرده اند و هر يك از اجناس فضايل اربعه را كه ذكر آن خواهد آمدن ۹ ـ إن شاء اللّه تعالى ـ به قوّتى مخصوص گردانيده اند و در اين مسائل ، شبهه اى چند هست . ۱۰ يكى آن كه نفس بهيمى و سَبُعى ، اگر اقسام نفس ملكى اند ، پس قسم نفس حيوانى كه قسيم نفس مَلِكى است ، نتوانند بودن و اين تقسيم واقع است و نيز قسم را بدون مقسّم يافت شدن ، محال است .
و اگر اقسام نفس حيوانى اند ، شعب نفس ناطقه داشتن ، نه نيكو بوَد ؛ و ديگر ۱۱ مظهر قوه ۱۲ شهوى ، جگر را تعيين كرده اند كه محلّ روح نفسانى است و قوّه شهوى يا قسم روح حيوانى است كه مظهر او ، دل است و يا قسم نفس ناطقه كه مظهر او دماغ

1.. ف: ـ و امّا قوّت غضبى ... آن است .

2.. ف: قوّه .

3.. ف: به .

4.. ف: در تحت نفس ناطقه مندرج اند .

5.. ف : دويم .

6.. ف: احاطه .

7.. ف: مى خوانند .

8.. ف: اين .

9.. ف: خواهد آمد .

10.. ف: است .

11.. ف: + آن كه .

12.. ف: ـ مظهر قوّه .

صفحه از 509