هدية الخير (بخش اول) - صفحه 390

اسمى از اين اسما ، جهتى دارد . وجود مطلق ، يعنى مقيّد به هيچ صفتى و اعتبارى نيست و بياض مطلق ، يعنى در او هيچ نقشى را اسما و صفات معتبر نيست و حقيقة الحقائق و ماهية الماهيّات ، يعنى حقيقت و ماهيّت جمله موجودات است ، زيرا كه مطلق است و باقى مقيّد و مطلق اصل مقيد بوَد و غاية الغايات و نهاية النّهايات ، يعنى چون مراتب تجليّات ظهورى و شهودى الهى ، مصوّر به صورت دايره گشته است كه از نقطه وحدت تا نهايت كثرات ۱ را «قوس نزولى» گويند و از نهايت كَثَرات ۲ تا به مبدأ ـ كه همان وحدت است «قوس عروجى» گويند . پس چنان كه بدايت جمله از اوست ، نهايت و غايت جمله هم بدو بوَد و عين الجمع ، يعنى از تمام تفرّق ها و كثرت ها ، آن وحدت ، منزّه است ، بل جميع كثرات و اعتبارات ، در پرتو آن نور بى چون وحدت ، محو و ۳ متلاشى بوَد .

نظم

لاهوت صِرف و وحدت محض است و ذاتِ بَحتمحو است در حريم هويّت ، تعيّنات
و هويت غيب ، يعنى آن هستى مبرّا از تعيّنات و معرّا از اعتبارات ، غايب است از عقل و حواس و ۴ غيب مجهول ، يعنى آن ذات ، على صرافتها معلوم كسى نشود و لا تعيّن ، يعنى مطلق است ، من حيث هو و لا يوجد ؛ يعنى ادراك آن حقيقت مطلقه ، كما هى نتوان كردن و عما يعنى پوشيدگى ، واحديّه صرفه يعنى يگانگى ذاتى بى شرط شى ء به نفى و اثبات . و لاهوت خود مبالغه «لاه» است به معنى «اله» كه اسم ذات است به اعتبار جميع اسما و صفات و گفته اند كه لاهوت ، مبالغه «لاه» است از «لاه يليهُ ليها» ، به معنى «احتَجَب» و «استَتَر» و چون ذات از ديده اغيار ، به غايت مستور و محجوب است ، مسمّا به «لاهوت» شده و لفظ «اللّه » در اين كلمه جامعه ، اشاره بدين

1.. ف: كثرت .

2.. ف: ـ محو و .

3.. ف: ـ و .

صفحه از 509