هدية الخير (بخش اول) - صفحه 392

امّا مرتبه ثالثه ، عالم افعال و قوا و ارواح است كه آن را عالم ربوبيّت و غيب و امر و باطن و نفوس و عقول و لطيف و ملكوت گويند و تسميه اين عالم نيز به هر اسمى از اين اسما جهتى دارد . افعال ، يعنى مؤثر است در عالم ملك و تأثير به معنى فعل است و از اين جاست كه حكما ، ملكوت عِلوى را «عقل فعّال» مى گويند و قوا و ارواح ، يعنى قوّه و جان اجسام است و ربوبيّت ، يعنى پرورش عالم اجسام ، او مى دهد و غيب نسبت با اجسام است ؛ چه جسمانيت ، حجاب قواست و چون حجاب مرتفع گشت ، بى شك عيان است و امر ، يعنى به امر «كُن» ، موجود شده ، بى مادّه اى و مُدّه اى و باطن ، يعنى داخل اجسام است و اجسام ، خارج وى اند و نفوس و عقول ، يعنى حيات و علم عالم اجسام است و اين ، اصطلاح حكماست و لطيف ، يعنى از كثافت اجسام ، منزّه است و ملكوت ، مبالغه مَلَك است و مَلَك ، فرشته را گويند و به اصطلاح اهل شرع ، ارواح را ملائكه گويند و مذكور شد كه اين عالم ، عالم ارواح است ، و لفظ «الرّحيم» در اين كلمه جامعه ، اشارت ۱ بدين عالم است .
امّا مرتبه رابعه ، عالم آثار و اجسام است كه آن را عالم مربوبيّت و شهادت و خلق و ظاهر و كثيف و محسوسات و مُلك گويند و چون اين عالم ۲ در مقابل ملكوتْ واقع است ، جهت تسميه اين عالم به هراسمى از اسم مقابل او كه مذكور شده ، معلوم شود ؛ چه ، اجسام در مقابل عقول و نفوس و قوا و ارواح است و مربوبيّت ۳ در مقابل ربوبيّت ، و شهادت در مقابل غيب ، و خلق در مقابل امر ، و كثيف در مقابل لطيف ، و آثار ، جمع اثر است و اثر ، علامت را گويند و اين عالم ، اثرِ «أسماء اللّه » است و محسوس ، يعنى به حواس ظاهره ادراكش توان كرد و مُلك از منقولات اصطلاحيه است ؛ چه مُلك در لغت ، مملكت است ؛ يعنى آنچه در حكم كسى باشد و بنا بر اين ، مناسب جميع عوالم را غير از لاهوت ، مُلك توان گفت . فأمّا در اصطلاح اهل تحقيق ، مُلكْ مخصوص به اجسام بوَد و در اين كلمه جامعه ، لفظ اسم ، اشاره بدين عالم است .

1.. ف: اشاره .

2.. ف: ـ عالم .

3.. ف: + از ربوبيّت .

صفحه از 509