امّا مرتبه خامسه عالم ، انسان كامل است و اين عالم را عالم جامعيت و مظهر و مرآت و آخر تنزّلات و خاتمِ موجودات و علّت غايى و ناسوت مى گويَند و تسميه اين عالم نيز به هر اسمى از اين اسما ، جهتى دارد عالم جامعيّت بدان گويند كه وجود آدمى ، نسخه آفرينش است ؛ زيرا كه حق عز و جل ، از حق تا ثرا آفريده است . نمودارى از آن در وجود بنى آدم تعبيه ۱ فرموده است ، چنانچه بعضى از ارباب عقول ، طبقات و پرده هاى سر را به افلاك تشبيه كرده اند و دو چشم را به نيّرين ، و آب هاىِ دهن و بينى و گوش ۲ را به آب هاى بِحار و انهار آفاق در شيرينى و شورى و تلخى و گندگى و خوشى ، و استخوان ها را به جبال ، و موى ها را به نباتات ، و مغزها را به معادن ، و اخلاط اربعه را ـ «كه آن ، صفرا و دَم و بلغم و سوداست ـ ، به عناصر اربعه و امثال اينها ، و اين ، به حَسَب ظاهر است ؛ و امّا به حَسَب باطن ، آنچه در عرش و فرش و ۳ آسمان و زمين نگنجيد ، در عرصه دل انسانى گنجانيد ، چنانچه حديث قدسى از اين مقصود خبر مى دهد كه: «ما وسعني أرضي و لا سمائي ، و وسعني قلبُ عبد[ي] المؤمنِ التقيّ النقيّ» ؛ ۴ يعنى عظمت اسرار و معرفت ما در زمين و آسمان نگنجيد و در دل پاك مؤمن پرهيزكار ، گنجيد . پس از اين جا واضح گشت كه وجود انسان ، اگرچه به ظاهر ، عالم صغير است ؛ فأمّا به معنى و حقيقت ، جهان كبير است و دُرّ اين معنى را در اين رباعى سفته اند . ۵
نظم
اى نسخه نامه الهى كه تواىوى آينه جمال شاهى كه تواى
بيرون ز تو نيست هرچه در عالم هستاز خود بطلب هر آنچه خواهى كه تواى
1.. م: به عينه .
2.. ف: دهان و بينى و ديده و گوش .
3.ف: در.
4.. الوافي ، ج ۱۱ ، ص ۵۳۶ بدون : «التقيّ النقيّ» .
5.. ف: سفته .