و جهت تسميه به مظهر كه عبارت است از محلّ ظهور جميع اسما الهيه و صفات كماليه هم از ۱ فحاوى اين سخنان مفهوم گردد و مرآت بدان گويند كه بواطن زكيّه ايشان ، قابل عكوس انوار جمال شاهى و مَجلاى تجليّات الهى است و آخر تنزّلات ، يعنى مراتب ۲ تنزّل وجود به ۳ تجلّيات ظهورى در كثرات امكانيه كه نصف دايره است ، منتهى به نقطه برزخيه وجود آدمى شده و باز در سير وجود ، ابتداى ترقّى و عروج از اين مرتبه است تا باز به نقطه وحدت رسد و خاتم موجودات هم ۴ بدين معنى بوَد و علّت غايى بودنش به حكم نصّ به ادراك ۵ «لولاك لَما خلقت الأفلاك» ۶ و كلام قدسى «كنت كنزا مخفيّا فأحببت أن اُعرف» ۷ ثابت است و ناسوت ، مبالغه ناس است و ناس ، آدمى بوَد و بعضى گفته اند كه ناسوت را از «ناسَ يَنُوس نوسا» گرفته اند كه به معنى تذبذب و تحرّك است و آدمى ، چون به واسطه تعلّق و توجّه روحانيّت او به جانب عالم ۸ علو كه منشأ اوست و تعلّق جسميت او به جانب عالم سِفل كه محلّ و مقرّ ۹ وى است ، فيما بين تحرّك و اضطراب و بى قرارى دارد ، او را بدان تسميه كرده اند و در اين كلمه جامعه ، لفظ «با» اشارت بدين عالم است و ببايد دانست كه در ترتيب الفاظ اين كلمه جامعه متبرّكه و اوضاع حروف و اعداد آنها نيز نكته اى چند ، مفهوم ارباب كمال و اصحاب مواجيد ۱۰ و احوال گشته .
اولاً لفظ «اللّه » كه اشاره به عالم لاهوت است ، وقوع آن در وسط الفاظ ، دالّ است بر آن كه عالم احديّت ، نسبت با عوالم ديگر ، همچون نقطه مركز است ۱۱ نسبت با محيط دايره ؛ چه مدار جمله بدوست ؛ بلكه بود جمله ، از بود اوست .
1.. ف: از هم .
2.. ف: مرآت .
3.. ف: ـ به
4.. ف: ـ هم .
5.. ف: + تا در آيه .
6.. مناقب آل أبي طالب ، ج ۱ ، ص ۱۸۶ ؛ كنز العمّال ، ج ۱۱ ، ص ۴۳۱ .
7.. جامع الأسرار ، ص ۱۰۲ ، ۱۴۴ ، ۱۵۹ ، ۱۶۲ ، ۱۶۴ و ۶۰۱ .
8.. ف: ـ عالم .
9.. ف: ـ و مقرّ .
10.. ف: مواجبه .
11.. ف: باشد .