رحمانى نامند و آن عبارت است از اِفاضه وجود مع ما ينبغيه من الكمالات ، بر تمامت موجودات و در اين رتبه ، جمله موجودات مساوى اند كه ۱«ماترى في خلق الرّحمن من تفاوت »۲ و اين رحمت را رحمت امتنانى گويند كه به محض منت و عنايت بى سابقه عملى بر همه ذرّات موجودات ، افاضه اين رحمت فرموده ؛ دوم خاص كه آن را تجلّى رحيمى گويند و آن ، عبارت است از افاضه كمالات معنويه بر قلوب زكيّه مؤمنان و صدّيقان ، پس چون صاحب همّتى خواهد كه ۳ از حقايق اين ۴ مسائل مذكوره ۵
با خبر گردد و بر اسرار آن اطّلاع يابد ، بايد كه آينه دل را به صياقل ذكر و فكر و توجّه به جانب مبدأ حقيقى و نفى خواطر نفسانى و هواجس شيطانى ، مصقّل و مصفّا سازد و از التفات به ماسواى ذات ، اِعراض نمايد و از صفات حيوانى و بشرى و نباتى و عنصرى درگذرد تا از ۶ اشعه آن انوار كه نتيجه تجلّى ثانى است ، در باطن وى منعكس گردد و به قوّه آن نور بر طريق حق به جانب حق عبور نمايد و مشاهده آن حالات مُغيبه و اسرار مُبطنه كند و از علم اليقين به عين اليقين و از عين اليقين به حق اليقين رسد و آنچه اهل دل ديده و دانسته اند ، جمله بر او مكشوف گردد .
نظم
فثمة وراء النقل علم يدقّ عنمدارك غايات العقول السليمة
اى دوست ! حديث عشق ، ديگرگون استوز كَيل حروف ، اين سخنْ افزون۷است
گر ديده دل بازگشايى نفَسىمعلوم شود كه اين حكايت ، چون است