هدية الخير (بخش اول) - صفحه 408

چه جميع اعيان ثابته كه ممكنان اند ، ۱ قايم به اسماى الهيّه اند و چون صور و مظاهر اسمايند ، حقيقت جمله ، جز اين اسما نبوَد .

نظم

و ما هي إلاّ أن بدت بمظاهرفظنّوا سواها و هي فيها تجلّت
پس اين مظاهر ، به منزله ابدانند و اسما به منزله ارواح ، و اين ابدان ، قايم به اين ارواح اند و هر يك در تسبيح آن ، اسمى است كه مظهر و مربوب آن واقع است و شناختن هر يك از ايشان خالق را ، به واسطه همان اسم است كه مظهر آن واقع شده و رجوع هر يك به جانب اصل ، به حكم «كلّ شيء يرجع إلى أصله» ، به سبب هدايت همان اسم بوَد كه مصدر وى گشته . پس لا شك ، طريق معرفت هر يك غير طريقِ معرفت آن ديگر بوَد كه: «الطّرق إلى اللّه بعدد أنفاس الخلائق» . ۲

نظم

چون كه مقصود را نهايت نيست راه را حدّ و حصر و غايت نيست
فأمّا از روى اجمال و كلّيه ، منحصر است در كشف و استدلال . اما آنها كه اهل استدلال اند ، از ظاهر بر باطن و از باطل بر حق و از هالك بر باقى استدلال نمايند و طريق اهل كشف را طريقى صعب و مستغن عنه شمرَند و به مجرّد گمانى قانع گردند و از قلّت همّت ، قدم بر جاده طريق ايقان ننهند و بدان ، التفات ننمايند ؛ و امّا اهل كشف ، چون بر ضعف مقدّمات و قصور دلايل اين طايفه مطّلع اند ، طريق ايشان را منجح نشمارند و قدم صدق بر بساط قرب «رأيته فعرفته فعبدته ، لم أعبد ربّا لم أره» ۳ استوار و ثابت دارند و اجتناب از آن طريق ، لازم دانند و در طلب حصول اين منزل رفيع و وصول بدين مقام منيع ، پاى همّت بر فراز دنيا و عقبا به حكم «و هما حرامان على

1.. ف: ممكنات اند .

2.. جامع الأسرار ، ص ۸ ، ۹۵ ، ۱۲۱ ؛ نص النصوص ، ص ۲۳ .

3.. علم اليقين ، ج ۱ ، ص ۴۹: «رأيته فعرفته فعبدته ، لم أعبد ربّا لم أره» . سنج: الكافي ، ج ۱ ، ص ۹۷ .

صفحه از 509