هدية الخير (بخش اول) - صفحه 412

سال هاى بسيار سباحت و يا سياحت نمايد و اوسط آن كه به صفتى چند ، متجلّى گردد و نه به جميع صفات و باقى ادنى بوَد .
امّا در صفاتى ، اعلى آن بوَد كه نور بى رنگ بى نهايت ، بى كثرت تعيّنات ـ مگر تعيّن علمى و بس ـ تجلّى نمايد و صاحب تجلّى ، خود را بيند كه حضرت حقّ است و هيچ تعيّنى و رنگى و نهايتى ندارد و غير او نيست و حضرتِ كلّ ۱ است و در آن وحدت به سنين الهيّت ، سال هاى بسيار ، بلكه ادوار و اكوار بمانَد . و اوسط آن بوَد كه صفات سبعه ، در لباس نور سياه بيند و باقى ادنى بوَد .
امّا در ذاتى ، آنچه مذكور شد ، اوسط بوَد ، و اعلى آن بوَد كه در سنين و دُهور و اعصار معنوى ، خود را متّصف به هر يك يك صفت كماليه بيند و اَدنى آن كه به يك صفت ذاتيه متّصف بيند و يا نبيند و دقايق اين حقايق ، بسيار است .

نظم

كى تواند قال گشتن گرد حال در نيابد حال ، جز اهل كمال
فإن كنت تهوى أن ترى حق أمرهمفكن كاشفا عين الجنان بلا كسل
و همچنين فنا را نيز مراتبْ تعيين فرموده اند ، چون جزئى و كلّى ۲ و باز دفعى و تدريجى از هر يكى . امّا فناى جزئىِ دفعى آن است كه تعيّن و تشخّص صاحب تجلّى به يك بار ، محو شود ، بلا مكث و تدريجى آن كه يك يك از تعيّنات محو مى شود تا آن كه اعضاى تشخّص ، تمام فانى گردد و فناى ۳ كلّى دفعى آن كه جميع تعيّنات از سِفليات و عِلويات و مِلكيّات و ملكوتيّات و جبروتيات ، «دفعتا واحدة» ، ۴ در نور ذات ، مضمحل شود و تدريجى ظاهر بوَد و بقا چون در مقابل فناست ، او نيز بدين اقسام ، منقسم بوَد و بر عقول صافيه وافيه ، تصوّر آن آسان بود و جمله اين مراتب ، چون به ترتيب و تفصيل در ۵ نوريه حضرت نوربخش ـ قدّس اللّه سرّه العزيز ـ مذكور

1.. ف: كامل .

2.. م: كلّى و جزئى .

3.. ف: فانى شدن .

4.. ف: + و .

5.. ف: ـ در .

صفحه از 509