هدية الخير (بخش اول) - صفحه 422

منعام عليه السلام ۱ مستنبط مى گردد ، او را معلوم شود .

نظم

نيست كامل در جهان آن كس كه دريا عين اوستعين دريا هركه شد ، مى دان كه مردِ كامل است
ما همه دريا و دريا عين ما بوده ، وليكمايى ما در ميان ما و دريا حايل۲است
چشم دريابين كسى دارد كه غرق بحر شدورنه نقش موج بيند آن كه او بر ساحل است
امّا لفظ نفْس را كه در كلام نبوى ـ عليه الصلاة والسّلام ـ واقع است ، اگر بر نفس ناطقه اطلاق شود ، معرفت او رأس العلوم ، بدان سبب بوَد كه او جوهرى است مَلَكوتى كه به ذات خود ، مدرك معارف و حقايق است در عالم باطن و به تحريك آلات و قوا ، مربّى بدن ۳ انسانى است در عالم ظاهر . پس هرگاه اشعّه ضياى اين تحقيق بر آينه دل طالب ۴ سالك ، منعكس گردد ، بى شك ، او را از مرتبه غفلت به مقام انتباه كشد و به يقين بداند كه آلتى كه خداى را عز و جل ۵ بدو بتوان شناخت ، جز اين نيست و مادام كه اين جوهر ، مشغول به تدبير ظاهر است ، از ادراكْ قاصر است و هرگاه از آن اندك فراغ يافت ، به همان مقدار به درك معارف پرداخت . پس به توفيق اللّه تعالى ، در تجريد ، ۶ او از التفات به جانب تدبير بدنى ، نه به يك بار كه موجب هلاك بدن ۷ شود ؛ بلكه بر سبيل تدريج و رياضت كه عادت ۸ است ، سعى نمايد و به تحريك او به طريق توجّه به جانب ادراك معارف ، اشتغال فرمايد و نفْس او را بدين تدبير ، قوّتى چند كه آن را مَلَكات فاضله نامند ، حاصل آيد و در عوالم معنى ، كشفِ اسرار و دركِ انوار كند

1.. ف: ـ عليه السلام .

2.. ف: ساحل .

3.. ف: ابدان .

4.. ف: ـ طالب .

5.. ف: ـ عزّوجلّ .

6.. ف: + و تفريد .

7.. ف: بدان .

8.. ف: سعادت .

صفحه از 509