مرتبه اى مناسب حال او اسمى اعطا ۱ كرده اند ، نفوس كه بواطن اين ارواح اند ، جمله يك قوّه است كه به مناسبت تعلّق با هر مرتبه از مراتب اين جوهر روح و امزجه او در هر محلّى به امر اللّه تعالى ، اظهار خاصيتى چند مى كند ۲ و به اسمى موسوم مى گردد ؛ چنانچه در جگر ، روح نفسانى را مناسب مزاج و طبع او لطيفه قوّه تحريك به سوى جذب نفع كه آن را «شَهَوى» گويند و قوّه تغذيه و تنميه و جذب غذا و توزيع به دل ما به تحلّل ۳ بر اعضا و اِمساك و هضم و دفع ، اظهار مى كند و در دل ، روح حيوانى را مناسب مزاج و طبع او لطيفه قوّه ادراك آلى كه آلت آن يا ۴ حواس خمس ظاهر بوَد كه آن ، سامعه و باصره و ذائقه و شامّه و لامسه است ۵ يا حواس خمس باطن كه آن ، حسّ مشترك ۶ و خيال و فكر و وَهم و ذكر است و قوّه تحريك به سوى دفع ضرّ كه آن را غضبى گويند ، اظهار مى كند و در دِماغ روح انسانى را مناسب مزاج و طبع او لطيفه قوّه ادراك معارف و تحريك آلات و بر وجه تدبير بدن و غيره اظهار مى كند: «ذلك تقدير العزيز العليم » . ۷
و مثال اين تحقيق آن است كه در كتاب احكام نجومى مقرّر شده كه چون وضعى از اوضاع سماوى ، مقتضى سنوح حالى شد ، در وقتى از اوقات معيّنه ، حكم بر وقوع آن مناسب حال وقت و ۸ مكان نمايند . مثلاً چون دليل سرماى عظيم بينند ، ۹ در بلاد حارّه در فصل تابستان ، حكم به نقصان حرارت هوا كند ۱۰ و در بلاد باردِه در فصل زمستان ، حكم به سرما به افراط و توابع آن ؛ بلكه در اين ، آن حكم كند ۱۱ بر وقوع سرماى سخت در بلادى سرد كه آفتاب از سمت رأس ايشان دور شده ، و حكم كند ۱۲ بر تقليل حرارت در بلاد گرم كه آفتاب به سمت رأس ايشان رسيده يا قريب شده ، ۱۳ با
1.ف: اعظمى.
2.. ف: مى كنند .
3.. ف: يتحلل .
4.ف: با.
5.. ف: ـ است .
6.. م: مشرك .
7.. سوره انعام ، آيه ۹۶ ؛ سوره يس ، آيه ۳۸ ؛ سوره فصلّت ، آيه ۱۲ .
8.. ف: ـ و .
9.. ف: نبينند .
10.. ف: كنند .
11.. ف: با قريب شدّت .