هدية الخير (بخش اول) - صفحه 443

هواى خويش ، مخالفت او ننمايد و علامت اين ، آن است كه اثر حريّت در او ظاهر شود و از تقيّد هواى نفس و استخدام لذّات ، فارغ مانَد .
دوم شجاعت ، و آن از حركت نفس سَبُعى ۱ به اعتدال حاصل آيد و اين نيز گاهى صورت بندد كه او ۲ انقياد نمايد مَر نفس ناطقه را تا غايتى كه اقدام بر امور به حسب رأى نفس ملكى كند و علامت آن ، آن است كه در امور ، هولناك و ۳ مضطرب نشود و از حد ، تجاوز ننمايد و تهيّج بى وقت نكند .
سيوم ۴ حكمت ، و او ۵ از حركت نفس ناطقه ۶ به اعتدال حاصل آيد و علامت اين شوق اوست به اكتساب معارف يقينى حقيقى ، نه گمانى و حكما تشبيه اين سه نفس در انقياد و عدم آن مر يكديگر را به انسانى كرده اند كه بر اسبى سوار بوَد و سَبُعى همراه گرفته ، به شكار مى رود . اگر چنانچه سَبُع و مَركب ، متابعت سوار نمايند ، سوار عليق مَركب و قوت سَبُع و خويش ، حاصل سازد و بر مقصود خود ، ظفر يابد ، و اگر انسان متابعت ايشان نمايد ، هر يك از ايشان كه حاكم بوَد ، به تحصيل مطلوب خود از مأكول و مَشروب ، مشغول شوند و آن دوى ديگر ، بى نصيب مانند .
چهارم عدالت ، و او از تمازج و تسالُم و تركيب اين سه جنسِ مذكور ، حاصل آيد و تمام و كمال اين جمله ، بدو بوَد و در تحت اين اجناس ، انواع فضايل و مكارم اخلاق ، بسيار است . امّا آنچه مشهور است و ۷ نزد جمهور ، ۸ محصور است ، ۹ در تحت جنس عفّت ، دوازده نوع است :
يكى ۱۰ حيا و آن عبارت است از انحصار نفس در وقت استشعار از ارتكاب قبيح به جهت احتراز از استحقاق مذمّت .
دوم رِفق و آن عبارت است از انقياد نفس ، مر امورى را كه حادث مى شود از

1.. ف: سيم .

2.. ف: + و .

3.. ف: ـ است .

4.. ف: ـ و .

5.. ف: اوّل .

6.. م: + بود .

7.ف: ـ او.

8.. ف: آن .

9.. ف: ـ ناطقه .

صفحه از 509