نظم
اى دل ، همه دَم به خلق ، خوش خو مى باشبگذار دويى ، يك دل و يك رو مى باش
تركيب تو هر جزو ز جزوى دِگَر استچون از همه اى ، با همه نيكو مى باش۱
اى سعادتمند! صحّت روح به حُسن خُلق است كه آن ، مايه فتوح و سايه فيض حضرت سبّوح است و كمال اين صحّت ، حدّ اعتدال است و چون از آن درگذشت ، به مرض تمايل به احد ۲ الجانبين كه افراط و تفريط است ، مبتلا گشت و خَلق در اين مرض ، سه قسم اند: يكى ۳ قسم ، آنهايند كه غَلَيان ۴ مواد فاسدش رذايل ۵ و طغيان ۶ اخلاط سيّئه خصايل ، ۷ غشيان غفلت و غثيان جهالت را به نوعى بر ايشان مستولى ساخته كه از شعور بر قصور مزاج و عبور بر طريق علاج ، بى نصيب شده اند و از شراب شوق ادراك معانى و غذاى ذوق وصول به مراتب انسانى ، بازمانده و به سِتر هلاك استعدام ۸
معرفت افتاده و سرّ «بلى من كسب سيّئةً و أحاطت به خطيئته ، فاُولئك أصحاب النّار هم فيها خالدون »۹ از گريبان احوال ايشان ، سر برآورده .
قسم دوم ، آنهايند كه قوّه استشعار بر سوى مزاج و استفسار بر طريق علاجِ در بَواطن ايشان پديد آمده و از استيلاى چند ۱۰ مرض بر ملك ملكِ روح محفوظ و از تشرّب اَشربه و تناول اغذيه آن ، ۱۱ فى الجمله ۱۲ محظوظ باشند ، امّا غيوم هواى
1.. ف: ـ نظم ... با همه نيكو مى باش .
2.. ف: اخذ .
3.. ف: يك .
4.. م: فليان .
5.. م: رذيل .
6.. م: طعيان .
7.. ف: ـ خصايل .
8.. ف: استعلام .
9.. سوره بقره ، آيه ۸۱ .
10.. ف: چندين .
11.. ف: ـ آن .
12.ف: ـ فى الجمله.