عورات باطن ، كه منظور حقّ است ، از خبايث حرص و حسد و بخل و عُجب و كبر و ريا و اصرار و امثال آن به غِطاى ۱
توبه و ندامت و خوف و حيا و خجالت و جَزَع و تضرّع و شكستگى .
نظم
اشك فشان تا به گلاب اميدبسترى از لوح سياه و سفيد
و در استقبال قبله ـ كه اِعراض است از جهات مختلفه و روى آوردن به جهت كعبه مباركه ـ ، بايد كه خانه دل از خس و خاشاك تعلّقات ، به جاروب توجّه پاك بروبَد و جناب عزّ صمديّت را قبله دل گردانَد و نياز و مسكنت و دل خود را در آن حضرت ، عرضه كند و مترقّب و مترصّد ورود فيض حضرت بارى ـ عزّ اسمه ـ باشد .
نظم
رو در حريم وصل و دل از ياد غير پاكچشم اميد بر ره فيض عميمِ دوست
و در حين نيّت ، سرِ خود را از شواغل هوا ، پاك دارد و به اخلاص و صدق تمام ، از فوّاره ۲ قلب بر اراضى لسان ، جارى سازد و حقارت خود را مشاهده نموده ، در آستان نياز ، ملازمت آداب عبوديّت بر خود لازم دانَد و از ابتداى صلات تا انتها ، دل را جمع و حاضر گردانَد و از التفات به غير ، حذر لازم داند و مقصود از كلمه طيّبه «لا صلاة إلاّ بحضور القلب» ۳ همين است ؛ چه ، مادام كه خاطر مشغول بوَد به امور ۴ خارج از صلات از قبول ۵ فيوضى كه در حين اداى صلات بر قلوب عباد فايض مى شود ، محروم مانَد .
نظم
ويحك! از خالقت نيايد شرمكه به يك سو فكنده اى آزرم
خالق تو به تو شده ناظرتو به دل ناشده بَرش حاضر
و هم مؤيّد اين معنى است كلام نبوى عليه السلام ۶ كه ۷ : «الصّلاة نور قلب المؤمن» ؛ ۸ يعنى نماز ، مشعل انوار هدايت و مصباح آثار عنايت است كه در دل مؤمن پاكِ من ۹ افروزند ۱۰ تا به واسطه اشعّه صفاى آن ، مطالعه اسرار ملكوتى و مشاهده انوار جبروتى تواند نمود . پس در چنين وقتى ، غفلت ورزيدن ، بى شك ، مفوّت ۱۱ اين نعمت خطير و معقّب اين دولت بى نظير بوَد .
1.. م: عطاى .
2.. م: قواره .
3.. إحقاق الحق ، ج ۲ ، ص ۳۱۸ .
4.ف: امورى.
5.. ف: قبل .
6.. ف: عليه الصلاة والسّلام .
7.. ف: ـ كه .
8.. در مأخذ حديثى نيافتيم .
9.. ف: ـ من .
10.. ف: مى افروزند .
11.ف: منعوت.