جهالتش به نور درايت ، مبدّل نگشته ، همه لذّات را در تَمتّعات حسّى منحصر دارد و جميع راحات را در شهوات بهيمى مقتصر شمارد ، ايّام حيات را سرمايه استيفاى مناهى دانَد و حاصل اوقات را پيرايه استقصاى ملاعب و مَلاهى گردانَد . ابواب رحمت ، بر روى او مسدود شود و رِقاب او به سلاسل عقاب ، معقود گردد ، او را به زَجر ، از بساط قُرب برانند و مشام سر او را از تسنيم روح رضا ، محروم گردانند . بصرِ بصيرتش از مشاهده آيات نفحات الطاف رحمانى بى نصيب مانَد و عينِ باطنش از ذوق مطالعه نَسَماتِ انوار روحانى بى بهره ۱ گردد . نفس خبيث او را در درياى غضب جبّارى اندازند و جسم خسيس او را وقود آتش حجيم سازند . در عَقَبات خسران ، پاى بسته و در وَرَطات زيان ، دلْ شكسته مانَد .
نظم منه ۲
عمر را مى دان غنيمت هر نَفَسچون رود ، ديگر نبايد باز پس
هر دمى كان صرف طاعت مى كنىوز فراغ دل ، عبادت مى كنى
قربتى با حق همى آيد پديددور مى گردى ز شيطان مريد
امّا ۳ چون راه سعادت ، مشكل تر و عَقَبات مِحَن و سختى هاى آن ، بيشتر و مكاره او بسيار و بليّات مجاهدات او ۴
بى شمار است كه: «حُفّت الجنّة بالمكاره» ، ۵ از اين جهت ، سالكان اين راه ، كم تر و راغبان اين درگاه ، نادرند و چون نُزهت راه شقاوت ، نماينده تر و غوايل شهوات آن فريبنده تر است كه: «حفّت النّار بالشّهوات» ، ۶ اكثر خلق ، بدان راه روند و سرمايه عمر و فراغت خود ، در آن سر كنند . پس از اين جهت ، حضرت نبوى ـ عليه الصلاة والسّلام ـ فرمود كه: اكثر خلق ، در نعمتان صحّت و
1.ف: بهره مند.
2.. ف: ـ منه .
3.. ف: ـ امّا .
4.. ف: آن .
5.. نهج البلاغة ، خطبه ۱۷۶: «إنّ الجنّة حفّت بالمكاره» ؛ الكافي ، ج ۲ ، ص ۸۹ ؛ تحف العقول ، ص ۳۹۰: «الجنّة محفوفة بالمكاره» .
6.. نهج البلاغة ، خطبه ۱۷۶: «إنّ النار حفّت بالشهوات» .