فراغت ، زيان زده اند و خسران يافته .
نظم
عزّت اين در چنين كرد اقتضاكز درِ او دور باشد هر گدا
چون حريم عزّ او نور افكنَدغافلان خسته۱را دور افكند
سال ها بردند مردان انتظارتا يكى را يار۲شد از صد هزار
كوه هاى آتشين در ره ، بسى استاين چنين كارى نه كار هر كسى است
مرد مى بايد تمام ، اين راه راجانفشانى بايد اين درگاه را
و در تورات آمده است كه ۳ : «يا ابن آدم ، خلقتُ الأشياء لك و خلقتك لي ، فلا تهتك ما خلقت من أجلي في ما خلقت من أجلك» ؛ ۴ يعنى اى فرزند آدم! ما جمله عالم را براى تو آفريده ايم و جمله اشيا را جواهرها و اعراض ها به جهت نثار تو مرتّب گردانيده ام و وجود تو را خاص به جهت حضرت خود خلق كرده ايم تا عرش و فرش و هرچه در اوست ، خادم تو باشند و تو خاصّه از جان ، ملازم درگاه ما باشى و درِ دولتْ خانه محبّت ما كوبى و در اكتساب خلعت معرفت ما كوشى و همگى حيات و جملگى اوقات خود را صرف خدمت ما كنى . پس آنچه ما به جهت حضرتِ خود آفريده ايم ، در طلب آنچه طفيل تو گردانيده ايم ، صرف مكن و منصب اهليّت مقدّس خود را به ظلمت غبار غيريّت ، ملوّث مساز و ۵ جوهر شريف عمر را در طلب بضاعت مُزْجات فانى ، ضايع مگردان و دامن همّت روح مطهّر را كه خليفه ممالك ملك و ملكوت است ، به فتن مَزبَله جيفه دنيا ميالاى و آينه دل را ـ كه به حقيقت ، جام جهانْ نماى ماست ـ به ظلمات مناهى و ملاهى ، تاريك مساز و انسان عين بصيرت را از مشاهده جمال ما محروم مكن و در مهاوى تيهِ غفلت و باديه ظلالت و غوايت ، سرگشته مباش .
1.. ف: خفته .
2.. م: بار .
3.. ف: ـ كه .
4.. نص النصوص ، ص ۲۹۲ و ۴۵۸ .
5.. م: (كلمه اى ناخوانا) .