امّا بعضى بر آن رفته اند كه روح در بدن ، همچو تيزاب فاروقى است كه چون چيزى بدو رسيد ، فى الحال به تحليل او ۱ مشغول شد و همچنانچه ۲ تيزاب ، چون تحليل اجساد مى كند ، حرارت باطن او ميل به ظاهر مى كند و شيشه را گرم مى كند ، همچنين روح ، چون تحليل اغذيه كرد ، بدن را گرم مى كند و همچنانچه ۳ تيزاب ، چون به تحليل مشغول شد ، بخارات پديد مى آيد و متصاعد مى گردد ، هم چنين در بدن نيز بعد الهضم ، بخارات مى جنبد و هر سوى حركت مى كند و همچنانچه ۴ در تيزاب چون ادويه زياده شد ، حرارت او زياده مى شود و شيشه را سرخ مى كند ۵ و اگر راهِ برون شدِ بخارها ۶ كم تر است ، شيشه را مى شكند ، همچنين در بدن ، چون امتلا واقع شد و تحليلْ كم ، بدن گرم مى شود و حُمّى پديد مى آيد و چون مشام ها بسته بوَد ، هلاك لازم مى شود ؛ همچنانچه ۷ تيزاب ، چون تحليل اجساد كرد ، اجرام آنها به ته اِناء ميل مى كند . همچنين غذا چون هضم يافت ، اثفال ميل به سفل مى كنند ۸ و همچنانچه ۹ تيزاب را چون ۱۰ چيزى در وى نبوَد كه به تحليل آن مشغول گردد ، حرارت او به باطن رود . همچنين چون غذا به بدن نرسد ، روح به باطن ميل كند و از تدبير ، باز ايستد و همچنانچه ۱۱ در تيزاب ، چون چيزهاى ۱۲ بسيار اندازند كه تحليل كند ، قوّت ۱۳ وى كم گردد . همچنين در بدن ، چون تحليل بسيار گردد ، قوّت ۱۴ روحانى ضعيف شود و امثال اين تشبيهات كرده اند و اين ، بس سخنى ۱۵ محكم است ؛ ليكن ۱۶
بر كسى كه او بر حركات تيزاب مطّلع نيست ، تصوّر اين امور ، مشكل بوَد . پس در تدبير تقويت اين جوهر ، چنان انديشيده اند كه همچنان كه تيزاب را