هدية الخير (بخش اول) - صفحه 506

كند و از قال حال عصات چون فرعون و شدّاد و هامان و عاد باخبر گردد و بر عذاب و غضب خداوند ، اطّلاع يابد و سهم خوف بر قرطئه قلب او كارگر افتد ، يقين كه خلاف رضاى خداوند نجويد و جز راه محبّت و صواب نپويد و از اين جاست كه بعضى اكابر گفته اند كه ۱ : عقل ، نورى است در قلب كه بدان فرق توان كرد ميان حق و باطل و بعضى ديگر گفته اند كه: اسم اوّل عقل ۲ ترك دنياست و عاقل ، تارك آن و مرجع جمله يكى است كه آن اطاعت امر حقّ است . پس از روى حقيقت ، عاقل آن است كه در طاعت و عبادت ، ثابت و از معصيت ، مجتنب باشد و جاهل عكس اين .

نظم

ولن۳ينزع النفس اللّجوج۴عن الهوى من النّاس إلاّ وافر العقل كامله
نقل است كه جبرئيل ۵ به حضرت آدم عليهماالسلام ۶ سه تحفه آورد ؛ يكى عقل ، دوم ۷ حيا ، سيوم ۸ دين و گفت: يا آدم! از اينها يكى را كه خواهى اختيار كن . آدم عليه السلام عقل را اختيار كرد . جبرئيل عليه السلامگفت: اى حيا و دين! شما بازگرديد . ايشان گفتند كه : اى جبرئيل! ما از حضرت عزّت ، چنان مأمور گشته ايم كه هرجا عقل باشد ما با او باشيم و از او جدا نشويم .

نظم

هر كه را يك ذرّه ادراك است جفتاز عبادت بس نگردد شب نخفت
و ديگرى از آن ۹ اعمال كه موجب فلاح است ، آن است كه بنده خرقه نفس خارق را به خيط نصيحت و مخيط موعظت بدوزد و از اغواى نفس مكّاره كه «إنّ النّفس لأمّارة بالسّوء »۱۰ برحذر باشد و جند ۱۱ هواى هاتك استار را به صولت تزكيه و قوّه

1.. ف: گفته اند بعضى اكابر كه .

2.. ف: ـ عقل .

3.. ف: كن .

4.. ف: الجوع .

5.. ف: + عليه السلام .

6.. ف : عليه السلام .

7.. ف: دويم

8.. ف: سيم .

9.. ف: ـ آن

10.. سوره يوسف ، آيه ۵۳ .

11.. ف: چند .

صفحه از 509