۳۴.امام صادق عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله ، مسجدش را با خشت خام ساخت . چون مسلمانان بسيار شدند، گفتند: اى پيامبر خدا! كاش دستور مى دادى بر مسجد بيفزايند .
فرمود: « باشد » .
دستور داد بر آن افزودند و آن را به صورت يك خشت و نيم خشت ، بنا كرد . باز هم مسلمانان ، بسيار شدند و گفتند : اى پيامبر خدا ! كاش دستور مى دادى مسجد را بزرگ كنند.
فرمود: «باشد» .
دستور داد آن را بزرگ كردند و ديوار آن را با آجر يك در ميان افقى و عمودى ، بنا نمودند . سپس گرما بر آنان ، شدّت يافت. گفتند: اى پيامبر خدا! كاش دستور مى دادى سايه بانى بر مسجد مى ساختند .
دستور داد تا ستون هايى از تنه درخت خرما بر پا كنند . سپس چوب هاى پهن ، شاخ و برگ خرما و اِذخَر ۱ بر آن افكنند و در آن به سر بردند، تا آن كه باران باريد و از [ سقف ] مسجد بر آنان چكيد. گفتند: اى پيامبر خدا! كاش دستور مى دادى مسجد را گِل اندود كنند.
فرمود : « نه ! و سايه بانى همچون سايه بان موسى [كافى است]» .
چنان بود تا آن كه پيامبر خدا از دنيا رفت. ديوار مسجد پيش از آن كه سايه بان بر آن بزنند، به اندازه يك قامت بود. هر گاه كه سايه به اندازه يك گز ـ كه به اندازه آغل بُز بود ـ مى رسيد، نماز ظهر را ، و چون سايه دو برابر آن مى شد ، نماز عصر را مى خواند .
۳۵.صحيح البخارى ـ به نقل از عبد اللّه بن عمر ـ :مسجد [پيامبر صلى الله عليه و آله ] در زمان پيامبر خدا با خشت بنا شده بود و سقفش از شاخه بى برگ نخل و ستون هايش تنه درخت خرما بود . ابو بكر ، چيزى بدان نيفزود ؛ امّا عمر آن را توسعه داد و بر همان بنيانش ـ كه در زمان پيامبر خدا بود ـ با خشت خام و شاخه هاى نخل و ستون هاى چوبى ساخت . سپس عثمان ، افزايش بسيارى در آن پديد آورد و ديوارش را با سنگ هاى نقشدار و گچبُرى ، و ستون هايش را با سنگ هاى نقشدار ، و سقفش را با چوب ساج ، بنا كرد .