13
انسان شناسي از منظر قرآن و حديث

اصل انسان، اِنسيان است؛ زيرا همه عرب ، در تصغير آن گفته اند: اُنيسيان. ياى آخرى دلالت مى كند كه در غير مصغّرش ياء هست ؛ امّا آن را به دليل كثرت استعمال ، حذف كرده اند.
ابن منظور ، در ادامه كلام خود ، براى تقويت اين نظريه در تبيين ريشه كلمه انسان ، به سخنى از ابن عبّاس استناد مى كند و مى گويد :
و رُوِىَ عَنِ ابنِ عَبّاسٍ أنَّهُ قالَ : إنَّما سُمِّىَ الإِنسانُ إنسانا لِأَنَّهُ عَهِدَ إلَيهِ فَنَسِىَ ، قالَ أبو مَنصورٍ : إذا كانَ الإِنسانُ فِى الأَصلِ إنسِيانٌ ، فَهُوَ اِفعِلانٌ مِنَ النِّسْيانِ ، و قَولُ ابنِ عَبّاسٍ حُجَّةٌ قَوِيَّةٌ لَهُ . ۱
از ابن عبّاس نقل است كه گفته: انسان ناميده شدن انسان، از اين روست كه عهدى داشته و فراموش كرده است. ابو منصور ، گفته است: اگر اصل انسان، انسيان باشد، از فِعلان و از مادّه «نسيان» مشتق شده و گفته ابن عبّاس ، دليل محكمى براى آن است.
گفتنى است كه از امام صادق عليه السلام نيز روايت شده كه مى فرمايد :
سُمِّىَ الإِنسانُ إنساناً لِأَنَّهُ يَنسى ، و قالَ اللّهُ عز و جل :«وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ»۲.۳انسان ، انسان ناميده شده، چون فراموش مى كند . و خداوند عز و جل فرموده است:«پيش تر ، با آدم عهد بستيم، و او فراموش كرد».
برخى ، دو كلمه «ايناس» و «نَوْس» را نيز مبدأ اشتقاق انسان دانسته اند . واژه نخست ، به معناى «ادراك و علم و احساس» و دومى به معناى «تحرّك»

1.لسان العرب : ج ۶ ص ۱۱ .

2.طه : آيه ۱۱۵ .

3.ر . ك : ص ۱۸۴ ح ۱۵۰ .


انسان شناسي از منظر قرآن و حديث
12

فارس ، معناى اصلى «إنس» ، آشكار شدن است ؛ ليكن ميان آشكار شدن و الفت گرفتن ، پيوستگى وجود دارد ، امّا به عقيده برخى ديگر از لغت شناسان ، مصدر «اُنس» ، ضدّ «نُفور (رَميدن)» و به معناى الفت گرفتن است . راغب اصفهانى ، در اين باره مى گويد :
الإِنسُ : خِلافُ الجِنِّ ، وَالاُنسُ : خِلافُ النُّفورِ ... وَ الإِنسانُ قيلَ : سُمِّيَ بِذلِكَ لِأَنَّهُ خُلِقَ خِلقَةً لا قِوامَ لَهُ إلّا بِاُنسِ بَعضِهِم بِبَعضٍ ، لِهذا قيلَ : الإِنسانُ مَدَنِىٌّ بِالطَّبعِ ، مِن حَيثُ لا قِوامَ لِبَعضِهِم إلّا بِبَعضٍ ، و لا يُمكِنُهُ أن يَقومَ بِجَميعِ أسبابِهِ ، و قيلَ : سُمِّيَ بِذلِكَ لِأَنَّهُ يَأنَسُ بِكُلِّ ما يَألَفُهُ . ۱
اِنس، خلاف جنّ است و اُنس (آرام يافتن به چيزى) ، خلاف نفور (رميدن) . انسان ناميده شدن انسان ، از اين روست كه به گونه اى آفريده شده كه قوامش تنها به انس گرفتن با ديگران است. از اين رو گفته اند: انسان ، طبيعتى مدنى دارد ، از آن جهت كه قوام آنها به يكديگر است و نمى توانند همه اسباب و وسايل را به تنهايى داشته باشند. نيز گفته اند: انسان ناميده شدن انسان، از اين روست كه هر كه با او الفت بگيرد، با او همدم مى شود.
به عقيده ازهرى و ابن منظور و برخى ديگر از واژه شناسان عرب ، كلمه «انسان» ، در اصل ، «اِنسيان» بوده و از «نسيان» به معناى «فراموشى» برگرفته شده است . متن سخن ابن منظور ، چنين است :
الإِنسانُ ، أصلُهُ إنْسِيانٌ لِأَنَّ العَرَبَ قاطِبَةً قالوا فى تَصغيرِهِ : أُنَيْسِيانٌ فَدَلَّتِ الياءُ الأَخيرَةُ عَلَى الياءِ فى تَكبيرِهِ ، إلّا أنَّهُم حَذَفوها لِما كَثَّرَ النّاسُ فى كَلامِهِم . ۲

1.مفردات ألفاظ القرآن : ص ۹۴ .

2.لسان العرب : ج ۶ ص ۱۰ .

  • نام منبع :
    انسان شناسي از منظر قرآن و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1387
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 62121
صفحه از 240
پرینت  ارسال به