دارد ـ و روح ـ كه مبدأ آن ، امر الهى است ـ .
در روايات اهل بيت عليهم السلام گاه انسان به تركيبى از عقل و صورت ، و گاه به تركيبى از عقل و شهوت ، و گاه به تركيبى از عالم بالا و پايين ، تفسير شده كه اين تعاريف نيز در واقع ، تعابير ديگرى از تفسير انسان به جسم و روح الهى است .
همچنين در برخى از روايات ، انسان به موجودى كه ميان خدا و شيطان در حركت است ، تفسير شده كه گاه به سوى خدا مى رود و گاه به طرف شيطان تا اين كه در نهايت ، در زمره دوستان خدا قرار گيرد يا در شمارِ دشمنان او .
در برخى ديگر از روايات ، انسان به ترازويى تشبيه شده كه گاه به وسيله جهل (نادانى) از آن ، كاسته مى گردد و گاه به وسيله علم و معرفت ، به سوى كمال ، گرايش پيدا مى كند .
گفتنى است كه همه اين تعاريف ، در واقع ، تفسير اجمالى انسان و دورنمايى از حقيقت اين موجود پيچيده است ، نه تعريف تفصيلى آن .
2 . اهمّيت و ارزش انسان
آيات و احاديثى را كه بر اهمّيت و ارزش ممتاز انسان در جهان آفرينش ، دلالت دارد ، مى توان به شش دسته تقسيم كرد :
الف ـ روشن ترين آيه اى كه بر اهمّيت آفرينش انسان دلالت دارد ، آيه اى است كه در آن ، خداوند ، در پىِ آفرينش اين موجود پيچيده ، بدين گونه از خود ستايش مى نمايد كه :
«فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَــلِقِينَ .۱