پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (2) - صفحه 12

۶.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در پاسخ به سؤال از آغاز كار ايشان (اين كه از چه زمان پيامبر بوده است؟) ـ: [من همان] دعاى ابراهيم عليه السلام و بشارت عيسى عليه السلام [هستم ]و مادرم [هنگام تولّد من ]ديد نورى از او بيرون مى آيد و بر اثر آن ، كاخ هاى شام ، نمايان شد.

۷.الطبقات الكبرىـ به نقل از شعبى ـ: در كتاب ابراهيم عليه السلام آمده است : «از فرزندان تو ، قوم ها و قوم ها پديد خواهند آمد، تا آن گاه كه پيامبر امّى، كه خاتم پيامبران است، برانگيخته شود.

۸.الطبقات الكبرىـ به نقل از عبدالحميد بن جعفر ، از پدرش ـ: زبير بن باطا، كه عالم ترين فرد يهود بود ـ ، مى گفت : من به كتابى دسترس پيدا كردم كه پدرم ، آن را از من پنهان نگه مى داشت. در آن كتاب ، از پيامبرى به نام «احمد» ياد شده بود كه در سرزمين قرظ [بنى قريظه] ظهور مى كند و خصوصياتش چنين و چنان است. زبير ، بعد از مرگ پدرش و زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله هنوز مبعوث نشده بود، اين مطلب را بارها بازگو مى كرد ؛ امّا همين كه شنيد پيامبر صلى الله عليه و آله در مكّه ظهور كرده است، مطالب آن كتاب را پاك كرد و موضوعِ پيامبر را كتمان نمود و گفت : اين شخص ، آن پيامبر نيست .

۹.امام على عليه السلامـ در بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله ـ: تا اين كه خداى سبحان ، محمّد را به عنوان فرستاده خدا برانگيخت ، در حالى كه از پيامبران درباره او پيمان گرفته بود ، نشانه هايش شناخته شده و تولّدش فرخنده بود . اهل زمين در آن روز ، داراى آيين هاى گوناگون و خواهش هاى پراكنده و دسته جات متشتّت بودند . كسانى بودند كه خداوند را شبيه مخلوق مى دانستند . يا از نام او منحرف بودند و يا در پىِ غير او بودند . خداوند به وسيله او آنها را از گم راهى هدايت كرد و از نادانى نجاتشان داد . سپس خداوند سبحان ، لقاى محمّد صلى الله عليه و آله را براى خود روا ديد و براى او آن را پسنديد كه در نزد خود داشت و از سراى دنيا ، او را بزرگ و عزيز داشت و دوستدارِ ديدار او شد تا سختى بلايا را نبيند و او را بزرگوارانه برگرفت و قبضِ روح كرد .

صفحه از 53