پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (2) - صفحه 48

1 / 6

مُباهله

قرآن

«پس هر كه در اين [ باره ]ـ پس از دانشى كه تو را [ حاصل ]آمده ـ با تو محاجّه كرد، بگو: «بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم؛ سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم»» .

حديث

۲۷.تفسير القمّىـ پس از ذكر آيه مباهله ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «با من مباهله كنيد . اگر صادق بودم ، پس نفرين بر شما ، و اگر دروغگو بودم ، بر من لعنت فرود آيد» .
آنان گفتند : انصاف روا داشتى .
پس با هم قرار مباهله گذاشتند . هنگامى كه آنان به خانه هايشان بازگشتند ، بزرگان آنان ، سيد و عاقب و اهتم گفتند : اگر مباهله با قوم او باشد ، ما حاضر به مباهله هستيم ؛ چرا كه [معلوم مى شود] او پيامبر نيست . اما اگر قرار مباهله تنها با خاندان او باشد ، با او مباهله نمى كنيم ؛ چرا كه او خاندانش را پيش نمى فرستد ، مگر در صورتى كه در ادّعايش صادق باشد .
فردا كه شد ، پيش پيامبر خدا آمدند ، در حالى كه امير مؤمنان على و فاطمه و حسن و حسين كه درودهاى خداوند بر آنان باد نيز همراه پيامبر بودند . نصارا پرسيدند : اينان كيان اند؟
به آنها گفته شد : اين ، پسر عمو و وصى و داماد او ، على بن ابى طالب است و اين ، دختر او فاطمه است و اين دو ، پسران او ، حسن و حسين هستند .
پس آنان خاندان پيامبر را شناختند و به پيامبر گفتند : ما رضايت داديم . از مباهله گذشت كن .
پس پيامبر صلى الله عليه و آله با آنها بر پرداخت جزيه مصالحه كرد و آنان باز گشتند .

۲۸.الأمالى ، طوسىـ به نقل از عبدالرحمان بن كثير ، از امام صادق عليه السلام ، از پدرش ، از جدّش ، از امام حسن عليه السلام ، در بيان آيه شريف:«نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَكُمْ ... »ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله خارج شد، در حالى كه از اَنْفُس (جان ها) ، پدرم با او بود و از فرزندان، من و برادرم بوديم و از زنان از ميان همه مردمان، مادرم فاطمه بود. ما خاندان او و گوشت و خون و جان اوييم. ما از او هستيم و او از ماست.

صفحه از 53