روايتي ديگر مشابه دو روايت گذشته
در ارشاد القلوب، در باب 16، في اشراط الساعة و اهوالها، در ضمن خطبهاي از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در مذمت مردمان آخرالزمان آمده:
و دين احدهم لعقة علي لسانه ان اعطي شکر و ان منع کفر.
اگر بتوان به اين نقل مرسل و منفرد اعتماد کرد، ۱ سرچشمه اصلي حديث حضرت سيدالشهداء و حضرت امير( را بايد در اين خطبه نبوي( جستجو کرد. به هرحال، اين حديث را بايد در کنار دو روايت ديگر مدّ نظر داشت.
نتيجه
1. بهرهگيري از احاديث مشابه براي دريافت متن دقيق و بيتحريف حديث و فهم درست از آن بايد در ساية شناخت سرچشمه حديث صورت گيرد.
2. چنانچه سرچشمه حديث قرآن کريم باشد ـ که متن بدون تحريف آن در اختيار ماست ـ تفاوت حديث با سرچشمه آن ميتواند ناشي از تحريف حديث باشد. البته ممکن است حديث با قرائتي غيرمتداول از قرآن سازگار باشد، لذا نبايد هر تفاوتي را در حديث به حساب تحريف آن نهاد.
3. ممکن است در حديث، با الهام از آيه قرآن، عبارتي ذکر شده باشد که با آيه قرآن متفاوت باشد؛ مثلاً واژهاي از آيه کاسته يا بدان افزوده باشد. اين تفاوتها نيز نشانگر تحريف حديث نيست و تنها در صورت غرابت متن حديث و ناسازگاري عبارت آن با سياق حديث و نکاتي از اين دست ميتوان با توجه به تفاوت حديث با سرچشمه آن به محرّف بودن حديث انديشيد.
4. براي يافتن سرچشمه حديث و دستيابي به احاديث همخانواده با سرچشمه واحد بايد نقطه اشتراک احتمالي احاديث را يافت و با جستجوي اين نقطه اشتراک، با عنايت به تفاوتهاي احتمالي ساير عناصر موجود در کلام، به نتيجه نزديک شد.
5. با توجه به احتمال تحريف در برخي از احاديث همخانواده، نبايد تنها به يک جستجو اکتفا کرد. احتمال افزايش يا کاهش در برخي احاديث هم اقتضا ميکند که از جستجوهاي متنوع بهره گرفت.
6. تشبيه احاديث مشابه به احاديث همخانواده، اين پيام را دربر دارد که چه بسا يک خانواده بزرگ حديثي خود از خانوادههاي کوچکتري تشکيل شده باشد که هر يک سرچشمه خاص خود را داشته باشند، ولي تمامي اين خانوادهها از يک اصل واحد و سرچشمه اصلي نشأت گرفته باشد.
7. ارتباط احاديث با يکديگر چه بسا در يک شبکه خلاصه نگردد، بلکه شبکههاي مختلف ارتباطي بين احاديث وجود داشته باشد که نوعي ارتباط زنجيرهاي آنها را به يکديگر متصل سازد. لذا ارائه يک نمودار براي خانواده احاديث ميسّر نيست، بلکه بايد براي هر نوع شبکه نموداري ارائه داد که قهراً اين نمودارها با يکديگر تداخل دارند.
8
1.ر.ک: بحارالانوار، ج۲۹، ص۴۶ و ۶۵.