حضرت عیسی علیه السلام - صفحه 3

و آن گاه كه خداوند به عيسى بن مريم گفت : «آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را به عنوان دو خدا به جاى اللَّه به خدايى بگيريد؟» او گفت : پاك خدايا ! مرا نسزد كه آنچه سزاوار من نيست، بگويم . اگر اين را گفته بودم، تو خود، آن را مى‏دانستى . تو آنچه را در نهان من است، مى‏دانى و من آنچه را در ذات توست، نمى‏دانم و به راستى كه تويى داناى نهان‏ها . من به آنها نگفتم مگر آنچه مرا فرمان دادى ، كه خداى را - كه مالك و مدبّر من و شماست - بپرستيد ، و تا در ميان آنها به سر مى‏برم، بر آنان گواه و نگاهبان باشم و چون مرا از ميان ايشان بر گرفتى، تو خود بر آنان نگاهبان باشى و تو بر هر چيزى گواهى . اگر عذابشان كنى، بندگان تو اند و اگر آنان را ببخشايى، باز هم تويى كه تواناى بى‏همتا و داناى باحكمتى) .
همچنين قرآن در آيات متعدّدى، مريم عليها السلام مادر عيسى عليه السلام، را چنين معرّفى كرده است : مادر عيسى ، مريم دختر عِمران بود . هنگامى كه مادر مريم به او باردار شد ، نذر كرد كه وقتى فرزندش به دنيا آمد ، او را در راه خدا آزاد كند تا در معبد، خدمت كند . او كه خيال مى‏كرد آنچه در شكم دارد پسر است ، وقتى وضع حمل كرد و معلوم شد فرزندش دختر است ، دچار اندوه و حسرت شد و با اين حال، او را «مريم» (يعنى «خادمه») ناميد . عمران ، پدر مريم ، پيش از تولّد او در گذشته بود . مادر مريم ، او را به معبد آورد تا به كاهنان - كه يكى از آنان زكريّا بود - بسپارد . ميان كاهنان بر سر عهده‏دار شدن سرپرستى مريم ، بحث و نزاع در گرفت تا سرانجام، تصميم گرفتند قرعه بزنند و قرعه به نام زكريّا در آمد و زكريّا سرپرستى مريم را به عهده گرفت . وقتى مريم به سنّ بلوغ رسيد ، زكريّا ميان او و كاهنان، پرده‏اى آويخت و مريم، پشت آن پرده، خداوند سبحان را عبادت مى‏كرد و كسى جز زكريّا نزد او رفت و آمد نمى‏كرد . هر وقتْ زكريّا وارد محراب مى‏شد ، نزد او غذايى مى‏ديد . از او پرسيد : اى مريم! اين غذا از كجاست؟ مريم گفت : از نزد خداست و خداوند، به هر كه خواهد، بى‏شمار، روزى

صفحه از 5