ارائه دادهاند. کنيه نزد قدما تنها اسامي مصدّر به «أب» و «أمّ» را شامل ميشد، ولي متأخران، بويژه حاشيهنويسان و شارحان کتب متقدمان، موارد پيشگفته را نيز بر مصاديق کنيه افزودند. ۱
2 ـ 1. ريشه تاريخي کنيه
هر چيزي اصل و ريشهاي دارد که در وضع بدان باز ميگردد، و چنانکه بسياري معتقدند، واژهاي نيست، مگر آنکه در وضع تاريخچهاي دارد و روح معنايي که از آن نشأت پذيرفته است. اين نظر در شکلگيري اصطلاحات و انتزاع آن از واژگان ترديدناپذير است. چنانکه در علوم مختلف ديدهايم که اسمي با هر معناي لغوي ابتدايي به دليلي نام اختراعي و وسيلهاي و شيء مکشوفي قرارگرفته است. پس از اين درآمد کوتاه، بهتر است ابتدا و آغاز پيدايش کنيه در اصل نيز اندکي صحبت کنيم.
ابناثير گويد:
در سبب کنيهها وکنيهگذاري در عرب آوردهاند که پادشاهي از تازيانِ نخستين صاحب پسري نيک فال گرديد و در سيمايش نشانههاي نجابت پديدار شد. چنين فرزندي پدر را بسيار مشعوف ساخت. پس چون شهزاده به سن و سال رشد رسيد و شايستة تربيت ملوکانه و تأديب به آداب شاهانه گرديد، پدر بهتر ديد که وي را به نقطهاي دور از دربار برد تا دور از تشريفات عمارت، ادب مؤدبان را بياموزد و کسي زمان را از او زايل نگرداند.
برايش در بيابان سرايي مجلل ساخت و مؤدبي را همراه او بدانجا رهسپار کرد تا او را علم و آداب شاهانه آموزد، و از مايحتاج دنيا آنچه نيازشان بود، در اختيارشان نهاد. آنگاه، از هم سن و سالان و خويشاونداني چون پسر عم و ديگر فرزندان فرماندهانش همراه پسرکش نمود تا آداب شاهانه بديشان نيز منتقل شود و تک فرزند نيز از تنهايي به درآيد.
پادشاه سر هر سال به همراه دربارياني که هر يک فرزندي در گرو تربيت ملوکانه داشتند، به ديدن فرزند ميشتافت تا همگي فرزندانشان را بازبينند.[سالي بدين منظور رهسپار شدند]، رسيدند، و هنوز در رکاب شاهنشه بودند که شاهزاده رو به اميران گرد پدر کرد و جهت آشنايي، نام و نشان هر يک را جويا شد. به وي گفتند: اين پدر فلان است و آن يک پدر بهمان. و هر يک را به نام فرزندش به نام «أبوفلان» به وي شناساندند. اول بار، اينگونه کنيه در عرب پديد آمد و انتشار يافت تا آنجا که هر کسي را به نام فرزندش خواندند. ۲
3 ـ 1. کنيه از انواع عَلَم
نحويها کنيه را از انواع علم دانستهاند؛ چه، علم را سه نوع گفتهاند: اسم، لقب، کنيه ۳ . اسم، همچون موسي و عيسي؛ و لقب، همانند اسرائيل؛ و کنيه، مثل ابولهب. بر اين تقسيم چند حکم بار ميشود؛ گاه يک شيء تنها اسم دارد، گاه تنها به لقب شناخته شود، و گاه، تنها به کنيه خوانده ميشود. همچنين، گاهي اسم با لقب کاربرد دارد، و گاهي اسم با کنيه همراه است، و گاه نيز لقب و کنيه با هم شناسه شيء
1.حاشيه الصبّان بر شرح أشموني بر الفية ابن مالک، ج۲، ص۶۸؛ حاشيه خضري بر شرح ابن عقيل، ج۱، ص۶۷.
2.المرصع، ج۱، ص۴۲.
3.شرح الكافية، ج۳، ص۲۶۴؛ الكتاب، ج۲، ص۱۷۱و ۲۷۰؛ حاشيه خضري بر شرح ابن عقيل، ج۱، ص۱۲۹؛ صبح الأعشي في صناعة الإنشاء، ج ۵، ص: ۴۰۶ و ... .