جستاری در کنيه و فرهنگ عربی اسلامی - صفحه 87

مبرد نيز کنيه را از کنايه دانسته و هدف آن را تعظيم مکنّي برشمرده است. ۱ و ابن ابي‌الحديد نيز در سخني درباره الفاظ کنايات مي‌گويد:
و من کناياتهم علي العکس، قولهم للأسود: يا أبا البيضاء ... و سموا الغراب أعور لحدّة بصره... ۲
همان‌طور که مي‌بينيم أبو البيضاء و مانند آن را از جمله کنايات ذکر کرده که بنا بر تعريف ارائه شده، در شمار کنيه‌هاست و در کنار آن کنايه‌اي براي کلاغ آورد به عنوان أعور که کنايه است و نه کنيه. آنچه از کتب ادب بر‌مي‌آيد، اين است که برخي کنيه و کنايه را همسان دانسته‌اند و برخي يکي را برآمده از بطن ديگري بر‌شمرده‌اند.
حال آيا مي‌توان کنيه و کنايه را کاملاً يکسان دانست و بر اساس گفتار قدما هر يک را جاي ديگري به کار بست؟
پاسخ اين سؤال با مراجعه کوتاهي به تعريف کنيه و آنچه براي کنايه گفته‌اند و کاربرد‌هاي هر کدام روشن خواهد شد. صاحب لسان العرب کنايه را چنين معرفي کرده است:
الکناية أن تتکلم بشيء و تريد غيره، وکني عن الأمر بغيره يکني کناية يعني إذا تکلم بغيره مما يستدل عليه نحو الرفث و الغائط و نحوه. ۳
و طريحي مي‌گويد:
الکناية بالکسر و هي ما دل علي معني يجوز حمله علي جانبي الحقيقة و المجاز بوصف جامع بينهما و يکون في الفرد و المرکب. ۴
و يکي از جامع‌ترين معاني و تعاريف براي کنايه را مي‌توان در شرح ابن أبي الحديد يافت:
الکناية إبدال لفظة يستحي من ذکرها أو يستهجن ذکرها أو يتطير بها أو يقتضي الحال رفضها لأمر من الأمور بلفظة ليس فيها ذلک المانع. ۵
با اين تفاسير تعريف ما از کنايه اين‌گونه خواهد شد: کنايه آن است که به دليلي بخواهيم حقيقتي را پوشده داريم و لذا آن را در قالبي مي‌ريزيم که هم حقيقت و هم مجاز در آن محتمل باشد و به ديگر سخن، لفظي بياوريم و معنايي غير از معناي لغوي آن را اراده کنيم و کنايه بر دو نوع است: مفرد و مرکب.

1.إمتاع الأسماع، ج۲، ص۱۴۶.

2.شرح نهج‌البلاغة، ج۵، ص۴۶.

3.لسان العرب، ج۲، ص۳۴۹۴.

4.مجمع البحرين، ج۴، ص‌۷۸.

5.شرح نهج‌البلاغة، ج۵‌، ص۱۴.

صفحه از 109