جستاری در کنيه و فرهنگ عربی اسلامی - صفحه 88

با اندکي دقت در اين تعاريف، و بويژه آخرين آن، روشن مي‌شود که کنيه و کنايه با هم رابطه دارند، ولي کاملاً منطبق بر هم نيستند. همپوشاني اين دو اصطلاح را مي‌توان به صورت عموم و خصوص مطلق بيان کرد؛ زيرا تمامي کنيه‌ها را مي‌توان کنايه دانست، ولي همه کنايات در شمار کنيه داخل نيستند؛ حتي کنيه‌هاي افراد که براي تعظيم و شأنيت دادن و يا فال نيک زدن و سنت به جا آوردن بر افراد نهاده مي‌شود هم در تعريف کنايه مي‌گنجد؛ زيرا در آنها نيز حقيقت ـ که همان اسم اصل است ـ به أبوّت و امثال آن پوشانده مي‌شود، ۱ و از سويي، هر کنايه‌اي هم کنيه نيست؛ به عنوان مثال، ديديم که ابن أبي‌الحديد أبويحيي را ـ که کنيه مرگ بود ـ کنايه خواند و آن را در کنار ـ أعور که کنايه براي کلاغ بود ـ ذکر کرد؛ زيرا هر دو در تعريف کنايه وارد هستند؛ يعني شرم از لفظي يا مستهجن بودن آن يا شوم دانستن آن، يا اين‌که حال عدم تصريح آن را مي‌طلبد و باعث مي‌شود لفظي را جايگزين آن کنيم. اما هر کنايه‌اي تا دو شرط اوليه را نداشته باشد، يعني مفرد نباشد و مصدّر، به صورت يکي از کلمات پيش گفته أب و أم و ابن و بنت و... نباشد، در شمار کنيه در نيايد. و کنايه چنان‌که گذشت، گاه مفرد است و گاه مرکب، و در حالتي مصدّر به اين کلمات است و در حالتي ديگر نه.

5 ـ 1. همبري کنيه و مَثَل

در باب اين‌که آيا کنيه در امثال عرب جاي مي‌گيرد يا جدا بحث مي‌شود، اختلاف وجود دارد؛ از ميان قدماي مَثَل‌نگاران ابو هلال عسکري در کتاب جمهرة الأمثال خود کنيه را ذيل بحث مثل آورده و بدون قرار دادن مرزي ميان آن دو، تحت عنوان «قولهم: ابن الأيام و ما يجري في بابه» فصلي را به اين نوع مثل اختصاص داده است. ۲ گرچه ديگران در کتب خود قايل به چنين تقسيمي نشده‌اند، ولي نگاهي گذرا به نگاشته‌هاي در زمينه امثال جايي براي شک باقي نمي‌گذارد که آنها نيز کنيه را در مثل آورده‌اند؛ برخي از نمونه‌هاي کنيه در کتاب مجمع الأمثال ميداني بدين شرح است: «أنا ابن بجدتها»، و «أنا ابن جلا»، و «أنا ابن کُدَيِّها و کدائها» و نيز «بنت الجبل»، «بنت برح» و... را مي‌توان ديد. نمونه‌هاي بي‌شماري هم در کتب جامع لغت همچون لسان العرب وارد شده ‌است.
با توجه به مباحث پيشين، به نظر مي‌توان از کنيه در ضمن مثل ياد کرد؛ دليل آن را مي‌توان چنين ‌آورد: 1. بسياري از کنايات رايج ميان عرب در ضمن امثال العرب گرد آمده‌اند؛ 2. کتب کهن و متقدم امثال برخي از اين کنيه‌ها را در خود جاي داده‌اند. ۳ اين نکته درست است زيرا همان‌گونه که گفته شد، بخش بزرگي از کنيه را زير مجموعه کنايه مي‌توان شمرد.

6 ـ 1. کنيه و لقب

از انواع علم، لقب است که گذشت. در باب لقب گفته‌اند که عرب در قديم آن را بيشتر براي ذم به کار مي‌گرفت ۴ و امروز به معناي مدح نيز کاربرد دارد. درباره فرق ميان لقب و کنيه چنين مي‌توان گفت:

1.المثل السائر في أدب الكاتب و الشاعر، ج ۲، ص، ۱۸۴.

2.جمهرة الأمثال، ج۱، ص۳۵.

3.موسوعة علوم اللغة العربية، ج‌۳‌، ص۹۲ و ۹۳.

4.شرح الکافية‌، ج۳، ص۲۶۵.

صفحه از 109