جستاری در کنيه و فرهنگ عربی اسلامی - صفحه 92

2. کنيه و فرهنگ عربي

1 ـ 2. رابطه کنيه‌گذاري‌ها با فرهنگ عربي

بي‌شک، کنيه‌هايي که عرب براي هر شيء مي‌گذاشت، برگرفته از فرهنگ او بود. مي‌توان ظهور تأثير فرهنگ بر تکنيه را در دو جزء کلي مشاهده کرد: 1. در کلمات مضاف يعني جزء اول کنيه: أب، أم، ابن، بنت و... ، 2. در کلماتي که مضاف اليه واقع مي‌شدند.
گاه، به خاطر تحقير دختران و جنس مؤنث، جزء اول کنيه را ـ که با بنت و أم بود ـ براي امور خوار و ناپسند و شر و سختي و بلا مي‌گزيدند؛ بنات الدهر را براي مصيبت‌ها و بلاها و سختي‌ها پسنديدند و «أبناء الدهر» را براي مردمان هم روزگار. گويي دختران نزد ايشان مظهر بدبختي و بلا و سختي بودند و مايه حقارت که بايد نه تنها زنده به گور شوند، بلکه در لفظ هم شومي‌ها به آنها منتسب شود تا خير و نيکبختي‌ها ! البته مي‌توان گفت غالب کنيه‌هاي سختي و مصيبت و بلا با بنت و بنات همراه است که کم هم نيست.
مثال ديگر، کنيه‌اي بود که جنس زنان را بدان مي‌خواندند؛ يعني «أم الوحش» ـ که نشان از فرهنگ تحقير زن و حيوانيت آن نزد ايشان داشت ـ از ديگر کنيه‌هاي مناسب نگرش عرب جاهلي به زن «بنات اللهو» است که در کنار شراب براي زن به کار رفته است. نيز «بنات الليل»، که به زن، تنها از منظر شأن حيواني و کالاي هرزه بودن و ظرف کثافات شهوت بودن مي‌نگرد. حقارت شأن کنيزان و بردگان نزد عرب آن روزگار نيز باعث مي‌شد که کنيه‌هاي پست و تحقير آميز و ناسزا را با اين افراد همراه کنند.
البته برخي از کنيه‌گذاري‌ها به خاطر ويژگي‌هاي زن و مرد انجام مي‌شد؛ مثلاً آهوان را عرب به زن نسبت مي‌داد؛ چون زيبايي متناسب زنان بود، ولي قدرت و جنگاوري و فروسيت را به مردان منسوب مي‌کرد.

2ـ2. اهداف و انگيزه‌هاي كاربست كنيه

آنچه در باب تکنيه مسلم مي‌نمايد و انتظار مي‌رود، اين است که کنيه نهادن را هدفي و انگيزه‌اي تقويت کند. اين انگيزه، هدف و سبب در انسان و حيوان و جمادات يکسان نيست، اما چندان هم از هم بيگانه نيست. در مورد نفوس انساني آنچه بيشتر به عنوان هدف کنيه مطرح است، تعظيم مکني است؛ البته با نظري سطحي در برخي کنيه‌ها درمي‌يابيم که عکس اين نيز صادق است و گاه، کنيه در عرب به عنوان قدح و تحقير نيز به‌کار رفته است. از اهداف تکنيه در عاقل و غير آن مي‌توان به موارد زير اشاره کرد:
1. إخبار از نفس: مبرد، ضمن برشمردن دو نوع براى كنيه، يكى را چنين ذکر مي‌کند:
وفي الكبير أن ينادى [الرجل] باسم ولده صيانةً لاسمهِ. ۱
مانند أبوطالب که به نام فرزندش طالب خوانده شده است و يا أبوالحسن که اميرالمؤمنين بدان نام گرفت؛ لذا اگر عرب فرزند دختري داشت و پسر نداشت، به نام دخترش مکنّي مي‌شد؛ مثلاً أبوقتام، و... .

1.الکامل في اللغة و الأدب، ج۲، ص۱۰۴.

صفحه از 109